avijah ......... آویژه

آویژه یعنی: خاص و خالص - پاک و پاکیزه

avijah ......... آویژه

آویژه یعنی: خاص و خالص - پاک و پاکیزه

چشم عین الله گریان امشب است

  • شهر پیغمبر پر از بیداد شد
    آسمان لبریز از فریاد شد

    نخل ها بر سینه و سر میزدند
    طائران عرش پر پر میزدند

    چشم جبریل امین مبهوت بود
    غرق ماتم عالم لاهوت بود

    کینه توزی را عجب آموختند
    قلب مادر را به طفلش دوختند

    آن در و دیوار گلگون گشت وای
    فرق حیدر (ع) غرق در خون گشت وای

    ضرب سیلی دیده ای را تار کرد
    مجتبی (ع) با زهر آن افطار کرد

    با غلاف تیغ بازویی شکست
    شمر روی سینه مولا(ع) نشست

    روی مه را جوهر نیلی زدند
    دختری در کربلا سیلی زدند

    درب بیت وحی را افروختند
    خیمه اهل حرم را سوختند

    از دل زهرا(س) برون شد بوی عود
    بوی یاس و آتش و اسپند و دود

    میخ در ، پهلوی محسن را درید
    تیر شد ، بر حنجر اصغر رسید

    تیغ را قنفذ در عالم تاب داد
    دست عباس(ع) علی(ع) در شط فتاد

    کیست زهرا (س) آسمانی در سجود
    بوسه دستاس بر دستی کبود
    عادیان، زین سو و آن سو آمدند
    بند بر دستان دست حق (ع) زدند

    دست حق (ع) در بیعت زنجیــر شد
    شیر حق (ع) بین دو صد خنزیر شد
    گنبد نیلی ، گریبـــــــــــــان چاک زد
    عصمت حق(س) را عدو بر خاک زد
    فاطمه(س) یعنی زدن در کوچه ها
    مادری را پیش چشم بچه ها

    چشم عالم لب به لب الماس شد
    خاک یثرب مست بوی یاس شد
    عالمی خاموش و بی مهتاب گشت
    ارغـــوان رخ ، ماه عالمتــــاب گشت

    عرش حق هم زین جفا در هوش شد
    ذوالفقار مرتضی(ع) بیهـــــــــوش شد
    کیست زهرا(س) یکه یار مرتضی(ع)
    هم زره، هم ذوالفقار مرتضی(ع)

    آه زهرا(س) نعره های حیدر(ع) است
    نِی که دختر، مادر پیغمبر(ص) است
    روضه رضوان به زیــــــــــر پای اوست
    سینه غم چاک ، از غم های اوست

    چشم عین الله گریان امشب است
    بعد از این ام ابیها زینب(س) است

    گفت حیدر (ع) ای تمام جان من
    طفل و بازویت بلاگردان من

    قامتم را ای وجودت قائمه
    کلِّمینی کلِّمینی فاطمه

    فاطمه(س)چشمان خود را باز کرد
    با نگه روی علی(ع) را ناز کرد

    دست حیدر(ع) را گرفت آن نازنین
    گفت ای مولا امیرالمؤمنین

    هرچه گویی من اطاعت میکنم
    غم مخور، خود با تو بیعت میکنم

    فاطمه(س) گردد بلاگردان تو
    هستی زهرا(س) فدای جان تو
    گرچه میدانی تو نیّت های من
    یا علی(ع) بشنو وصیت های من

    غسل ده ، من را به زیر پیرهن
    صبر کن در بستن بند کفن

    ای امیرالمؤمنینم ، بوتراب
    جای من شب پیش طفلانم بخواب

    جان فدایت ای پناه عالمین
    جان تو، جان حسن(ع) جان حسین(ع)
    یا علی(ع) پیش حسینم (ع) وقت خواب
    جای زهرا (س) کاسه ای بگذار آب

    چادری پنهان درون خانه کن
    جای من موهای زینب (س) شانه کن

    جان زهرایت(س) علی(ع) جان، جای من
    بوسه بر چشمان عباسم(ع)بزن

    یا علی(ع) شب بر سر قبرم بمان
    هل اَتی بر کوثرت یاسین بخوان

    گفت و گفت و دیدگان بر هم گذاشت
    هل اَتی را غرق در ماتم گذاشت

    چاره ساز عالمی بیچاره شد
    کوثر و دخّان ز قرآن پاره شد

    یاس گلگون علی (ع) چون جان سپرد
    نِی که زهرا(ع) ، بل علی (ع) افتاد و مرد

    شاپرکهاییم و خاکستر شدیم
    وای مردم، وای، بی مادر شدیم

    جای سیلی تا ابد بر روی ماست
    تا قیامت میخ در پهلوی ماست

    ردّ خون سینه ات بر جاده است
    خاک چادر، مُهر هر سجاده است

    آه مادر ،کودکانت خسته اند
    چشم بر دست کبودت بسته اند

    ای که عَجِّل گفتی و مرگت رسید
    عَجِّلی گو تا فرج آید پدید

    التماس دعا 
     
  • حقیقتی که مرز و مرگ ندارد «کلمه» است مغز متفکر ترین انسانها را  گلوله نادان ترین آدم ها می شکافد

 

فرقی نمیکنه که گودال کوچک آب باشی 

یا دریای بیکران...... 

زلال که باشی آسمان در توست

علی ای همای رحمت

روایتی بر سرودن شعر علی ای همای رحمت
آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها می فرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم . آن شب در عالم خواب , دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .
حضرت فرمودند : شاعران اهل بیت را بیاورید . دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند : شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید . آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند . فرمودند : شهریار ما کجاست ؟ شهریار آمد . حضرت خطاب به شهریار فرمودند : شعرت را بخوان ! شهریار این شعر را خواند :

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ار نه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابولعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد زمیان پاکبازان
چو علی که می تواند که به سر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را
به دوچشم خونفشانم هله ای نسیم رحمت
که زکوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی فضای گردان به دعای مستمندان
که زجان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چو نای هر دم زنوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را :
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را »
زنوای مرغ یاحق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا

آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم , فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست ؟
گفتند : شاعری است که در تبریز زندگی می کند . گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید .
چند روز بعد شهریار آمد . دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیده ام. از او پرسیدم : این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای ؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام .
مرحوم آیت الله العضمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند : چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند . حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند : ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند : شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند . آنها نیز آمدند . بعد فرمودند شهریار ما کجاست ؟ شهریار را بیاورید ! و شما هم آمدید . آن گاه حضرت فرمودند : شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید . شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید : من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم . تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .
آیت الله مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت , معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده , من آن خواب را دیده ام .
ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند : یقینا در سرودن این غزل , به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید . البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است .

__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد ، طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم .
یادمان باشد اگر حال خوشی پیدا شد ، جز برای فرج یاردعایی نکنیم

قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم

امشب شراب وصل من اندر سبوی توست
من راضیم به یک ته پیمانه یا علی

شهادت امام علی (ع) تسلیت باد

_ _ _ _ _

تحت سرپرستی و پرورش مستقیم آن حضرت درآمد. پس از چند سال که پیغمبر اکرم (ص) به موهبت نبوت نایل شد و برای نخستین بار در (غار حرا) وحی آسمانی به وی رسید وقتی که از غار رهسپار شهر و خانه خود شد , شرح حال را فرمود ,  علی (ع) به آن حضرت ایمان آورد و باز در مجلسی که پیغمبر اکرم (ص) خویشاوندان نزدیک خود را جمع و به دین خود دعوت نموده فرمود

نخستین کسی که از شما دعوت مرا بپذیرد خلیفه و وصیه و وزیر من خواهد بود , تنها کسی که از جای خود بلند شد و ایمان آورد علی (ع) بود و پیغمبر اکرم (ص) ایمان او را پذیرفت و وعده های خود را درباره اش امضا نمود و از این روی علی (ع) نخستین کسی است در اسلام که ایمان آورد و نخستین کسی که هرگز غیر خدای یگانه را نپرستید

  علی (ع) پیوسته ملازم پیغمبر (ص) بود تا آن حضرت از مکه به مدینه حجرت نمود و در شب هجرت نیز که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده بودند و تصمیم داشتند آخر شب به خانه ریخته و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمایند , علی (ع) در بستر پیغمبر اکرم (ص) خوابیده و آن حضرت از خانه بیرون آمده رهسپار مدینه گردید و پس از آن حضرت مطابق وصیتی که کرده بود , امانتهای مردم را به صاحبانش رد کرده , مادر خود و دختر پیغمبر را با دو زن دیگر برداشته به مدینه حرکت نمود

در مدینه نیز ملازم پیغمبر اکرم (ص) بود و ان حضرت در هیچ خلوت و جلوتی علی را کنار نزد و یگانه دختر محبوب خود فاطمه را به وی تزویج نمود و در موقعی که میان اصحاب خود عقد اخوت می بست او را برادر خود قرار داد

علی در همه جنگها که پیغمبر اکرم شرکت فرموده بود حاضر شد جز جنگ تبوک که ان حضرت او را در مدینه به جای خود نشانیده بود و در هیچ جنگی پای به عقب نگذاشت و از هیچ حریفی روی نگردانید و در هیچ امری مخالفت پیامبر (ص) را نکرد چنانچه آن حضرت فرمود

هرگز علی از حق و حق از علی جدا نمی شود

علی (ع) در روز رحلت پیامبر اکرم 33 سال داشت و با اینکه در همه فضایل دینی سرآمد و در میان اصحاب پیغمبر ممتاز بود به عنوان اینکهود جوان است و مردم به واسطه خون  های که در جنگها پیشاپیش پیامبر اکرم (ص) ریخته با وی دشمنند از خلافت کنارش زدند و به این ترتیب دست آن حضرت از شوونات عمومی به کلی قطع شد وی نیز گوشه خانه را گرفته به تربیت افراد پرداخت و 25 سال که زمان سه خلیفه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) بود گذرانیده و پس از کشته شدن خلیفه سوم مردم با ان حضرت بیعت نموده و به خلافت برگزیدند

آن حضرت در خلافت خود که تقریبا 4 سال و 9 ماه طول کشید سیرت پیامبر اکرم (ص) را داشت و به خلافت خود صورت نهضت و انقلاب داده به اصلاحات پرداخت و البته این اصلاحات به ضرر برخی از سودجویان تمام می شد و از این رود عده ای از صحابه که پیشاپیش آنها عایشه , طلحه ,  زبیر و معاویه بودند خون خلیفه سوم را دستاویز قرار داده سر به مخالفت برافراشتند و بنای شورش و آشوب گری گذاشتند

آن حضرت برای خوابانیدن فتنه جنگی با عایشه و طلحه و زبیر در نزدیکی بصره کرد که به جنگ جمل معروف است و جنگی با معاویه در مرز عراق و شام کرد که به جنگ صفین معروف است و یک سال و نیم ادامه داشت و نیز جنگی با خوارج که در نهروان کرد و به جنگ نهروان معروف است . به این ترتیب در ایام خلافت خود بیشتر مساعی آن حضرت صرف رفع اختلافات داخلی بود و پس از گذشت زمان کوتاه صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری در مسجد کوفه در سر نماز به دست ابن ملجم که از خوارج بود ضربتی خورده و در شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسیدند.

 

شخصیت علمی، فرهنگی علی علیه السلام

 ((سلونی قبل أن تفقدونی))

صدای درخواست علی (ع) که با تضرع، از مردمش می خواست تا ازعلم و معرفتش سرمست شوند، در میان همهمه حاضران گم شد! پنهان شد! و پس از آن با سؤال بی ربط و بی محتوای شخص کوته فکری از دست رفت! تمام شد! فقط اثری از آن در کتب تاریخی بجای ماند، تا در سالهایی دور و در روزگاری دیگر،‌ دانشمند سنی مذهبی چون ((ابن ابی الحدید)) بگوید:

((این ادعایی است که در طول تاریخ فقط شخصیتی مثل علی (ع) کرده است و می تواند بکند))

همانا این سید انسانهای متکامل و رشد یافته است که ضمن رعایت اصل اعتدال و پرهیز از هر گونه افراط و تفریط درگرایش به یکی از این جنبه ها، همه ابعاد وجودی خویش را در حد اعلای خود پرورش می دهد. به گواهی تاریخ، علی (ع) در رشته های گوناگون از علوم عقلی و نقلی، طبیعی و ماوراء الطبیعه، ریاضیات و اخلاقیات و اقسام فنون و حرفه های دیگر تخصص داشته اند، که برخی از آنها را بر می شماریم:

- ساخت اولین مدرسه اسلامی در ((صفه)) و تدریس در آن مدرسه

- انجام معالجات پزشکی (جذام- ضدعفونی- امراض داخلی)

- تدوین قرآن کریم

- ابداع علم صرف و نحو عربی و علم تجوید و تعلیم این علوم

- ستاره شناسی و جهت یابی در شب: (اولین بار در راه ″جلولا و نهاوند″ برای لشکر، مورد بهره برداری قرار گرفت.)

- تدریس زبان خارجی: (زبان پارسی ساسانی- زبان سریانی- خط پهلوی)

- دعوت عی (ع) به دانشگاه جندی شاپور خوزستان جهت تدریس ادبیات، طب و علوم دیگر که به علت وقوع جنگ صورت نگرفت.

- تعلیم مدیریت: (هرکس را که برای اداره قسمتی از کارهای حکومتی و دولتی می فرستادند، پیش از آن می بایست کلاس مدیریت را می گذراند. این مدرسه در مدینه قرار داشت.)

- تسلط و تکلم به لهجه ها و زبان ملتهای جهان، حتی گویشهای محلی که البته غیر از عربی، تلکم به زبانهای فارسی، ترکی، عبری، لاتین و هندی در تاریخ زندگی ایشان درج گردیده است.

- ترجمه کتب علمی (امیرالمؤمنین ((قراباذین)) اثر دانشمندان دانشگاه جندی شاپور را از پارسی به عربی برگرداند، و راه را برای دیگران گشود.)

- تدریس علوم اسلامی ازجمله: عرفان، فقه، علوم قرآنی، فلسفه و ... در سنین جوانی

- تسلط کامل بر تورات و انجیل (علاوه بر قرآن)

- شناخت تاریخ گذشتگان و تاریخ ملل دیگر (ازجمله ایران و تاریخ آن)

- برگزاری کلاس تعلیم قضاوت و استوار ساختن اصول محاکمات حقوقی و جزایی

- فلز شناسی

جدا از تخصصهایی که در رشته های پیشین ذکر شد، امیرالمؤمنین را می توان یکی از بزرگترین نویسنده ها و خطبای تاریخ ادبیات عرب نام برد. به شهادت تمام ادبا و عقلای تاریخ، نهج البلاغه اثری است از قرآن- کلام الهی- فروتر و از کلام بشر، فراتر!

به غیر از قرآن منسوب به مولای متقیان، ایشان اولین نویسنده در تاریخ اسلام هستند و پس از ایشان است که سلمان فارسی ، ابوذر غفاری، اصبغ بن نباته و عبدا... ابن ابی رافع نیز به تألیف کتب اسلامی پرداختند. حضرت علی (ع) دوازده کتاب تألیف نمود که موضوع آنها: علوم قرآنی، پیشگویی حوادث عالم، احادیث پیامبر اسلام (ص) ، واجبات دین، ابواب فقه، علوم سیاسی اجتماعی، مباحث مدیریتی، وصیت نامه به محمد حنفیه و دیوان شعر است. بیشتر آنها هم اکنون از جمله میراث امامت محسوب شده و نزد حضرت صاحب الزمان (عج) موجود است. البته باید توجه داشت همه علومی که پیش از این ذکرشد،‌ مواردی بودند که زمینه و شرایط اجتماعی آن روز اجازه بروز این علوم را به مولای متقیان داد، چه بسا اگر ذهن و معرفت مردم و ظرف علمی جامعه، ظرفیت و یا زمینه بروز بیش از این را داشت مواردی بیش از آنچه ذکر شد از سیره امیرالمؤمنین به ظهور می رسید و یا اینکه چه بسا علوم دیگری هم به دست بشر می رسید که به دلیل همین نبودن ظرفیتها از دسترس بشریت به دور مانده و در سینه پرنورشان به امانت مانده است تا رسیدن زمان آن، ان شاءا...! چرا که امام مخزن علم الهی است و تمام اسرار و رموز هستی در نزد او موجود است، ولی چون تسلیم محض خداست هرگاه خداوند بخواهد از آن علم استفاده خواهد کرد.