امروز خورشید تاب طلوع ندارد و شرمسار از کرده خویش است امروز رودها خروشانند در جبران عدم وجود امروز دل صحرا سرد است و گریه های شبانه زینب را می نگرد
و چه زیبا این روز را نقاشی کردی و تا امروز ،من حیران در نقش عباسم و گریانِ رنگ های شوم سالهاست حسین تشنه است تشنه ی وصال سرخ و سفید
|