avijah ......... آویژه

آویژه یعنی: خاص و خالص - پاک و پاکیزه

avijah ......... آویژه

آویژه یعنی: خاص و خالص - پاک و پاکیزه

ولایت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه

میلاد با سعادت آخرین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه برتمام عاشقان عدالت وحقیقت مبارک باد

 

تو ای صفای ضمیرم چرا نمی آیی

چرا بهانه نگیرم ِچرا نمی آیی

اگر حجاب ظهورت حضور پست منست

خدا کند که بمیرم ِچرا نمی آیی

 

خوشا به حال مادرت که بهترین پاکان رادر دامان مهربان خود دارد

نیمه ی شعبان مبارک باد . 

 

صبح انعکاس لبخند
توست


 زمین اگر برابر کهکشان تکرار شود


 حجم حقیری است


 که گنجایش بلندای تو را نخواهد داشت


 قلمرو نگاه تو دورتر از پیداست


 و چشمان تو معبدی


 که ابرها نماز باران را در آن سجده
می‌کنند


 این را فرشته‌ها حتی می‌دانند


که نیمی از تو هنوز


نامشکوف مانده است


 از خلأ نامعلوم‌تری


 دستهایی که با نیت مکاشفه


 در تو سفر کردند


 حیران


 در شب جمجمه ایستادند


 تو آن اشاره‌ای که بر براق طوفان نشسته‌ای


 تو آن انعطافی


 که پیشاپیش باران می‌روی


 آن کس که تو را نسراید


 بیمار است


زمین


 بی‌تو تاول معلقی است


 بر سینه آسمان


و خورشید اگرچه بزرگ است


 هنوز کوچک است


 اگر با جبین تو برابر شود


 دنباله تو


 جنگل خورشید است


 شاید فقط


 خاک نامعلوم قیامت


 ظرفیت تو را دارد


 زمین اگر چشم داشت


 بزرگواری تو این سان غریب نمی‌ماند


 هیچ جرأتی جز قلب تو نسوخت


 سپیدتر از سپید


بر شقیقه صبح ایستاده‌ای


 و از جیب خویش


 خورشید می‌پراکنی


 ای معنویت نامحدود


 زوداست حتی در زمین


 نام تو برده شود


 زمین فقط


پنج تابستان به عدالت تن داد


 و سبزی این سالها


تتمه آن جویبار بزرگ است


 که از سرچشمه ناپیدایی جوشید


 وگرنه خاک را


 بی‌تو جرأت آبادانی نیست


 تو را با دیدنی‌های مأنوس می‌سنجم


 من اگر می‌دانستم


 پشت آسمان چیست


 تم همانی


تو آن بهار ناتمامی


 که زمین عقیم


 دیگر هیچ گاه


 به این تجربت سبز تن نداد


 آن یک بار نیز


 در ظرف تنگ فهم او نجنگیدی


 شب و روز


 بی‌قراری پلکهای توست


وگرنه خورشید به نورافشانی خود
امیدوار است.


 صبح


 انعکاس لبخند توست


 که دم مرگ به جا آوری


 آن قسمت از زمین


که نام تو را نبرد


یخبندان است


 ای پهناوری که


 عشق و شمشیر را


 به یک بستر آوردی


 دنیا نمی‌تواند بداند


 تو کیستی

     

         

نیمه شعبان

میلاد فرخنده یگانه عدالت گستر گیتی حضرت حجه ابن الحسن صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر تمامی شیعیان تبریک و تهنیت باد


 


نیمه شعبان در اذهان شیعیان و محبّان اهل‌بیت علیهم‏السّلام، به عنوان روز میلاد نجات بخش موعود معنا و مفهوم می‏یابد. روز میلاد بزرگ مردی که انسانیت، ظهور او را به انتظار نشسته و عدالت برای پای‏بوس قدمش لحظه‏شماری می‏کند.

نیمه شعبان اگر چه شرافتش را وامدار مولود خجسته‏ای است که در این روز زمین را با قدوم خویش متبرّک ساخته است، اما همه عظمت آن در این خلاصه نشده و در تقویم عبادی اهل ایمان نیز از جایگاه و مرتبه والایی برخوردار است.

در روایاتی که از طریق شیعه و اهل تسنّن نقل شده فضیلت‌های بسیاری برای عبادت و راز و نیاز در شب و روز خجسته نیمه شعبان بر شمرده شده است و این خود تمثیل زیبایی است از این موضوع که برای رسیدن به صبح وصال موعود باید شب وصل با خدا را پشت سر گذاشت، و تا زمانی که منتظر، عمر خویش را در طریق کسب صلاح طی نکند نمی‏تواند شاهد ظهور مصلح موعود باشد.

با توجه به اهمیّت فراوانی که روایات به شب نیمه شعبان داده شده و حتّی آن را هم پایه شب قدر شمرده‏اند، در این مجال برخی از روایت‌هایی را که در بیان مقام و منزلت این شب روحانی وارد شده‏اند مورد بررسی قرار می‏دهیم. باشد تا خداوند ما را به عظمت این شب مقدس واقف گرداند و توفیق بهره‏برداری از برکات آن را عطا فرماید:

از پیامبر اکرم صلّی ‏الله‏ علیه ‏و آله در این زمینه روایت‌های بسیاری نقل شده که یکی از آنها به این شرح است:

شب نیمه شعبان در خواب بودم که جبرییل به بالین من آمد و گفت: ای محمد! چگونه در این شب خوابیده‏ای؟ پرسیدم: ای جبرییل! مگر امشب چه شبی است؟ گفت: شب نیمه شعبان است. برخیز ای محمّد! پس مرا از جایم بلند کرد و به سوی بقیع برد، در آن حال گفت: سرت را بلند کن! امشب درهای آسمان گشوده می‏شوند، درهای رحمت باز می‏گردند و همه درهای خوشنودی، آمرزش، بخشش، بازگشت، روزی، نیکی و بخشایش نیز گشوده می‏شوند. خداوند در این شب به تعداد موها و پشم‌های چهارپایان (بندگانش را از آتش جهنم) آزاد می‏کند. امشب خداوند زمان‌های مرگ را ثبت و روزی‌های یک سال را تقسیم می‏کند و همه آنچه را که در طول سال واقع می‏شود نازل می‏سازد. ای محمد! هر کس امشب را با منزّه داشتن خداوند (تسبیح)، ذکر یگانگی او (تهلیل)، یاد بزرگی او (تکبیر)، راز و نیاز با او (دعا)، نماز، خواندن قرآن، نمازهای مستحب (تطوع) و آمرزش خواهی (استغفار) صبح کند، بهشت جایگاه و منزل او خواهد بود و خداوند همه آنچه را که پیش از این انجام داده و یا بعد از این انجام می‏دهد، خواهد بخشید... .(۱)

یکی از همسران پیامبر اکرم صلّی ‏الله ‏علیه ‏و آله حالات ایشان را در شب نیمه شعبان چنین بیان می‏کند:

در یکی از شب‌ها ناگهان متوجه شدم که پیامبر خدا بستر خود را ترک کرده است، به جستجوی ایشان پرداختم، امّا به ناگاه دیدم که حضرتش مانند جامه‏ای که بر زمین افتاده باشد به سجده رفته و چنین راز و نیاز می‏کند:

«أصبحت إلیک فقیرا خائفا مستجیرا فلا تبدّل اسمی و لا تغیِّر جسمی و لا تجهد بلائی و اغفرلی»؛

به سوی تو آمدم در حالی که تهیدست، ترسان و پناه جویم، پس نام برمگردان، جسم مرا تغییر مده، گرفتاریم را افزون مساز و از من در گذر.

آنگاه سر خود را بلند کرد و بار دیگر به سجده رفت و در آن حال شنیدم که می‏فرمود:

«سجد لک سوادی و خیالی و امن بک فؤادی هذه یدای بما جنیت علی نفسی یا عظیم ترجی لکلّ عظیم إغفرلی ذنبی العظیم فإنّه لایغفر العظیم إلّا العظیم»؛ سراپای وجودم برای تو سجده کرده و قلبم به تو ایمان آورده است؛ این دو دست من با همه جنایتی که بر خود روا داشته‏ام، پس از بزرگی که برای هر کار بزرگی امیدها به سوی تو است؛ از گناهان بزرگ من درگذر، چرا که از گناهان بزرگ در نمی‏گذرد مگر پروردگار بزرگ.

بعد از ادای این کلمات سر خود را بلند کرده و برای سومین بار به سجده رفت و این جملات را بر زبان جاری ساخت:

«أعوذ برضاک من سخطک و أعوذ بمعافاتک من عقوبتک و أعوذ بک منک أنت کما اثنیت علی نفسک و فوق ما یقول القائلون»؛ از خشم تو به خشنودیت پناه می‏برم، از کیفر تو به بخشش تو پناهنده می‏شود و از تو به سوی خودت پناه می‏جویم، تو همان گونه‏ای که خود توصیف کرده‏ای و بالاتر از آنی که گویندگان می‏گویند.

لحظاتی دیگر سر از سجده برداشت و دوباره به سجده رفت و در حالی که می‏فرمود:

الّلهمّ إنّی أعوذ بنور وجهک الذی أشرقت له السموات و الأرض و قشّعت به الظلمات و صلح به أمر الأوّلین و الآخرین أن یحلّ علیّ غضبک أو ینزّل علیّ سخطک أعوذ بک من زوال نعمتک و فجاهٔ نقمتک و تحویل عافیتک و جمیع سخطک، لک العتبی فی استطعت و لاحول و لاقوهٔ إلّا بک»؛ خدایا به نور وجه تو که آسمان‌ها و زمین از آن روشن شده، تاریکی‌ها با آن از بین رفته و کار پیشینیان و آیندگان با آن اصلاح شده است پناه می‏برم، از این که به خشم تو گرفتار شوم و یا دشمنی تو بر من نازل شود. پناه می‏برم به تو از زوال نعمتت، نزول ناگهانی عذابت، دگرگونی سلامتی‏ات و همه آنچه که خشم تو را در پی دارد. خشنودی نسبت به آنچه من در توان دارم از آن توست و هیچ حرکت و نیروی نیست مگر به سبب تو.

چون این حال را از پیامبر دیدم او را رها کردم و شتابان به طرف خانه حرکت کرد. نفس‏نفس زنان به خانه رسیدم. وقتی پیامبر به خانه برگشتند و حال مرا دیدند گفتند: چه شده است که این چنین به نفس‏نفس افتاده‏ای؟

گفتم: ای رسول خدا من به دنبال شما آمده بودم، پس فرمود:

آیا می‏دانی امشب چه شبی است؟! امشب شب نیمه سعبان است. در این شب اعمال ثبت می‏گردند، روزی‌ها قسمت می‏شوند، زمان‌های مرگ نوشته می‏شوند و خدواند تعالی همه را می‏بخشد مگر آنکه به خدا شرک ورزیده یا به قمار نشسته است. یا قطع رحم کرده یا بر خوردن شراب مداومت ورزیده یا بر انجام گناه اصرار ورزیده است... .(۲)

پرسشی که با مطالعه روایت‌های بالا به ذهن خطور می‏کند این است که چرا با این که در بسیاری از روایات تصریح شده که تعیین زمان مرگ مردمان و تقسیم روزی آنها در شب قدر و در ماه مبارک رمضان صورت می‏گیرد، در دو روایت یاد شده شب نیمه شعبان به عنوان زمان تقدیر امور مزبور ذکر شده است؟

مرحوم سیّد بن طاووس (م ۶۶۴ ق.) در پاسخ پرسش یاد شده می‏گوید:

شاید مراد روایات مزبور این باشد که تعیین زمان مرگ و تقسیم‏روزی به صورتی که احتمال محو و اثبات آن وجود دارد، در شب نیمه شعبان صورت می‏گیرد، اما تعیین حتمی زمان مرگ و یا تقسیم حتمی روزی‌ها در شب قدر انجام می‏شود. و شاید مراد آنها این باشد که در شب نیمه شعبان امور مزبور در لوح محفوظ تعیین و تقسیم می‏شوند، ولی تعیین و تقسیم آنها در میان بندگان در شب قدر واقع می‏شود. این احتمال هم وجود دارد که تعیین و تقسیم امور یاد شده در شب قدر و شب نیمه شعبان صورت گیرد، به این معنا که در شب نیمه شعبان وعده به تعیین و تقسیم امور مزبور در شب قدر داده می‏شود. به عبارت دیگر اموری که در شب قدر تعیین و تقسیم می‏گردند، در شب نیمه شعبان به آنها وعده داده می‏شود. همچنان که اگر پادشاهی در شب نیمه شعبان به شخصی وعده دهد که در شب قدر مالی را به او می‏بخشد، در مورد هر دو شب این تعبیر صحیح خواهد بود که بگوییم مال در آن شب از آن حضرت چنین بخشیده شده است.(۳)

کمیل بن زیاد از یاران امام علی علیه‏السّلام چنین روایت می‏کند که:

در مسجد بصره در نزد مولایم امیرالمؤمنین نشسته بودم و گروهی از یاران آن حضرت نیز حضور داشتند، در این میان یکی از ایشان پرسید: معنای این سخن خداوند که: «فیها یفرق کل أمر حکیم»(۴) ؛ در آن شب هر امری با حکمت معین و ممتاز می‏گردد، چیست؟ حضرت فرمودند:

«قسم به کسی که جان علی در دست اوست همه امور نیک و بدی که بر بندگان جاری می‏شود، از شب نیمه شعبان تا پایان سال، در این شب تقسیم می‏شود. هیچ بنده‏ای نیست که این شب را احیاء دارد و در آن دعای خصر بخواند، مگر آن که دعای او اجابت شود.» پس از آن که امام از ما جدا شد، شبانه به منزلش رفتم. امام پرسید: چه شده است ای کمیل؟ گفتم ای امیرمؤمنان آمده‏ام تا دعای خصر را به من بیاموزی، فرمود:

بنشین ای کمیل! هنگامی که این دعا را حفظ کردی خدا را در هر شب جمعه، یا در هر ماه یک شب، یا یک بار در سال یا حداقل یک بار در طول عمرت، با آن بخوان، که خدا تو را یاری و کفایت می‏کند و تو را روزی می‏دهد، و از آمرزش او برخوردار می‏شوی، ای کمیل! به خاطر زمان طولانی که تو با ما همراه بوده‏ای بر ما لازم است که درخواست تو را به بهترین شکل پاسخ دهیم، آنگاه دعا را چنین انشاء فرمود... (۵)

شایان ذکر است که این دعا همان دعایی است که امروزه آن را با نام «دعای کمیل» می‏شناسیم.

امیرمؤمنان علی علیه‏السّلام، در روایتی دیگر در فضیلت شب نیمه شعبان چنین می‏گوید:

در شگفتم از کسی که چهار شب از سال را به بیهودگی بگذراند: شب عید فطر، شب عید قربان، شب نیمه شعبان و اولین شب از ماه رجب... .(۶)

از امام صادق علیه‏السّلام روایت شده که پدر بزرگوارشان در پاسخ کسی که از فضیلت شب نیمه شعبان از ایشان پرسیده بود فرمودند:

این شب برترین شب‌ها بعد از شب قدر است، خداوند در این شب فضلش را بر بندگان جاری می‏سازد و از منّت خویش گناهان آنان را می‏بخشد، پس تلاش کنید که در این شب به خدا نزدیک شوید. همانا این شب، شبی است که خداوند به وجود خود سوگند یاد کرده که در آن درخواست کننده‏ای را، مادام که درخواست گناه نداشته باشد، از درگاه خود نراند. این شب، شبی است که خداوند آن را برای ما خاندان قرار داده است، همچنان که شب قدر را برای پیامبر ما قرار داده است. پس بر دعا و ثنای بر خداوند تعالی بکوشید، که هر کس در این شب صد مرتبه خداوند را تسبیح گوید، صد مرتبه حمدش را بر زبان جاری سازد، صد مرتبه زبان به تکبیرش گشاید و صد مرتبه ذکر یگانگی (لا اله الا اللّه) او را به زبان آورد، خداوند از سر فضل و احسانی که بر بندگانش دارد، همه گناهانی را که او انجام داده بیامرزد و درخواست‌های دنیوی و اخروی او را برآورده سازد، چه درخواست‌هایی که بر خداوند اظهار کرده و چه درخواست‌هایی که اظهار نکرده و خداوند با علم خود بر آنها واقف است... .(۷)

آنچه ذکر شد بخشی از روایات فراوانی است که در فضیلت شب و روز نیمه شعبان وارد شده‏اند( ۸) ، امّا باید دانست شرافت این شب خجسته، علاوه بر همه آنچه که بیان شد، به اعتبار مولود مبارکی است که در این شب قدم به عرصه خاک نهاده است. وجود مقدسی که سالها پیش از تولدش مژده میلاد او به مسلمانان داده شده بود و شاید همه عظمت این شب و تکریم و بزرگداشتی که در کلمات معصومان علیهم‏السّلام از آن شده است به خاطر وجود همین مولود مبارک باشد. چنانکه بزرگانی چون سیّد بن طاووس به این موضوع اشاره کرده و بر همگان لازم دانسته‏اند که در این شب خدای خویش را به سبب منّت بزرگی که با میلاد امام عصر علیه‏السّلام بر آنها نهاده سپاس گویند و تا آنجا که توان دارند شکر این نعمت الهی را به جای آورند.(۹)

متن پیامک به مناسبت عید نیمه شعبان

امام زمان علیه السلام

 

- چه جمعه‌ها که یک به یک غروب شد نیامدی     چه بغض‌ها که در گلو رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین سخن؛ تبر به دوش بت شکن          خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

 

- تمام طول هفته را به انتظار جمعه‌ام                   دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد نیامدی

 

- وعده‏ دیدار نزدیک است ‏یاران مژده باد         روز وصلش می‏رسد، ایام هجران می‏رود

 

- دامن پر از ستاره کنم شب ز اشک چشم       چون بنگرم به ماه و کنم یاد روی تو

 

- محض یار مهربان آن مونس و آرام جان         ناله از دل سر دهم وز هجر او اشکم روان

 

- کوری اگر ز عیسی چشمش بشد سلامت     بر جمله درد عالم مهدی بود شفایی  

 

- ای منتظر، غمگین مباش قدری تحمل بیشتر   گردی به پا شد از افق گویا سواری می‌رسد

 

- آقا!

قنوت سبز نمازم به التماس در آمد       چه می‌شود که مرا خیری از دعای تو باشد

 

- بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز      که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد

 

- ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد       بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد

 

- مهدی جان!

سئوالی ساده دارم از حضورت               من آیا زنده‌ام وقت ظهورت 

اگر که آمدی من رفته بودم                        اسیر سال و ماه و هفته بودم 

دعایم کن دوباره جان بگیرم               بیایم در رکاب تو بمیرم

 

- بر چهره پر ز نور مهدی صلوات             بر جان و دل صبور مهدی صلوات

تا امر فرج شود مهیا بفرست                 بهر فرج و ظهور مهدی صلوات

 

- آقا بیا به خاطر باران ظهور کن           ما را از این هوای سراسیمه دور کن

وقتی برای بدرقه عشق می‌روی            از کوچه‌های خسته ما هم عبور کن

 

- سر راهت در انتظارم                برده هجرت صبر و قرارم

جز ظهورت ای گل زهرا              به خدا حاجتی ندارم

 

- سوگند به هر چهارده آیه نور          سوگند به زخم‌های سرشار غرور

آخر شب سرد ما سحر می‌گردد              مهدی به میان شیعه برمی‌گردد

 

- اگر که آمدی من رفته بودم                    اسیر سال و ماه و هفته بودم

دعایم کن دوباره جان بگیرم                  بیایم در رکاب تو بمیرم

 

- هنوزم انتظارم انتظار است        هنوزم دل به سینه بی قرار است  

 هنوزم خواب می‌بینم به شبها          همان مردی که بر اسبی سوار است   

 همان مردی که آید جمعه روزی          و این پایان خوب انتظار است

 

- اگر از منتظرانت بودم          چون دیده نرگس نگرانت بودم

با این همه رو سیاهی  و سنگدلی        ای کاش که از همسفرانت بودم

 

 - سلام ای انتظــار انتظـــارم     سلام ای رهبر و ای یادگارم

  سلامم بر تو ای فرزند زهرا       سلامم بر تو ای نـــاجی دنیا

 

- این دیده نیست قابل دیدار روی تو      چشمی دگر بده تا تماشا کنم تو را

 

- امشب ز کَرَم حق گُهرى داد به نرجس         وز برج ولایت قمرى داد به نرجس

  خوش باش که حق بال و پرى داد به نرجس      برخیز که زیبا پسرى داد به نرجس

 

- بر منتظرین مژده بده منتظر آمد              از مهد بقا مهدى ثانى عشر آمد

 

- سپیده خواهد آمد            یاس نرگس خواهد آمد              

گر تکانی بدهیم بر دلمان        مهدی صاحب زمان، خواهد آمد

 

- کاش می‌شد واژه‌ها را شست و انتظار را تفسیر کرد ولی افسوس ...

 

- آقا جان! حیف نیست ماه شب چهارده پشت ابرهای تیره و پاره پاره پنهان بماند؟ حیف نیست دیده را شوق وصال باشد ولی فروغ دیده نباشد؟!

 

- به امید روزی که متن تمام پیامک‌ها یک جمله باشد و آن: مهدی آمد.

 

- کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟

 

- مهدی جان!

به روسیاهی‌مان نگاه نکن و به دستهایمان که خالی و گنهکارند، قلبمان را ببین که هر روز، صبح و شام تو را می‌خوانند.

 

- تو خواهى آمد و یاس‏ها و نیلوفرهاى «سرکش‏» را به دعوت خواهى خواند و حضور تو تسلاى دل یاس‏هاى کبود خواهد بود.

 

- مهدی جان بیا و دنیاى دل را به بوى خوش فطرت پر کن. دل‏هایى که همواره در سرزمین نیمه شب تو را مى‏خوانند و به عشق تو در آسمان مکاشفه پرواز مى‏کنند.

ظهور نزدیک است؟

  • گونه برای ظهور امام زمان علیه السلام آمادگی پیداکنیم؟

  • آیةالله خوشنویس: پاک کردن خود از گناهان وخودسازی وبازسازی صحیح

  • آیة الله حسینی قزوینی: داشتن تقوادر سطح بالا، ایمان ویقین کامل

  • حجةالاسلام گنجی فرد : دوری از معاصی ، خواستن فرج ، ترک غفلت از یادآنحضرت

  • آیة الله علوی : تمیز کردن خانه ی دل ودعا کردن وانتظار

  • حجةالاسلام حسینی میانجی :فرمان بردار بودن لازم وبدون چون وچرا

  • حجةالاسلام صفایی بوشهری : آمادگی اجتماعی وآمادگی فردی

  • حجةالاسلام صالحی :دوری از خواسته های نفسانی وانجام واجبات وبلکه مستحبات

  • حجة الاسلام شیخ الرئیس : خودسازی- اتحاد - خلوص - انتظار

  • حجة الاسلام : انجام فرایض  - استقامت - توقف در شبهات - مستحبات

  • حجة الاسلام معلم : تمام فعالیتهای خود را در جهت گرایش به آن حضرت متمرکز کردن

  • آیة الله امامی : تقویت ایمانی وتصفیه روحی وتوجه بیشتر به امور دینی

  • آیة الله اصولی : دعا برای فرج وعمل به وظایف دینی ومذهبی

  • حجةالا سلام آل مجتبی : پذیرش ساحت قدسی امام زمان علیه السلام به عنوان یک الگوی مطلق وکامل

  • استاد جاویدی : ایجاد بندگی کامل ومحبت پاک نسبت به امام زمان علیه السلام

  • استاد عابدی : ظهور آفاقی وظهور انفسی وراههای رسیدن به آنها تنازعات بین گروهها ی مختلف شیعه وفصل مشترک بین آنها 

معجزات حضرت مهدی

 پیشوایان معصوم هرچه به دوران غیبت نزدیک مى شوند، معجزات بیشترى از خود نشان مى دهند تا شیعیان با عزمى راسخ و ایمانى استوار، گام در عصر غیبت نهاده و پیروزمندانه دوران غیبت را پشت سر قرار دهند.از این رو شمار معجزاتى که از امام هادى و امام عسکرى (ع) صادر شده، قابل مقایسه با شمار معجزات پیشوایان قبلى نبود. به همین دلیل در دوران غیبت صغرى، هرچه به غیبت کبرى نزدیک تر مى شویم، معجزات بیشترى از ناحیه مقدسه صادر مى شود و به خصوص به صورت خبرهاى غیبى درباره زندگى شخصى افراد، که در مدتى کوتاه به وقوع پیوسته، اعجاز آن آفتابى مى گردد. معجزاتى که از ناحیه حضرت در غیبت صغرى به وقوع پیوسته بسیار است.در برخى روایات، پاره اى معجزات براى حضرت ذکر شده است. اینک به بخشى از معجزات وکرامات حضرت اشاره مى کنیم: 1. سبزکردن چوب خشک 2. نرم کردن سنگ سخت 3. سخن گفتن پرنده به امر حضرت امیرالمؤمنین (ع) مى فرماید:حضرت مهدى (ع) در مسیر حرکت خود به یکى از سادات حسنى که دوازده هزار رزمنده به همراه دارد، برخورد مى کند. حسنى در مقام احتجاج برمى آید و خود را سزاوارتر به رهبرى مى داند. حضرت در پاسخ او مى گوید: من مهدى هستم. حسنى مى پرسد: آیا دلیل و نشانه اى دارى تا با تو بیعت کنم؟ حضرت به پرنده اى که در آسمان در حال پرواز است، اشاره مى کند و آن پرنده فرود مى آید و در دستان حضرت قرار مى گیرد، آنگاه به قدرت خداوند لب به سخن مى گشاید و بر امامت حضرت مهدى (ع) گواهى مى دهد. براى اطمینان بیشترسید حسنى، امام (ع) چوب خشکى را به زمین فرو مى برد آن چوب سبز مى شود و شاخ و برگ مى دهد. بار دیگر، پاره سنگى را، از زمین برمى دارد و با یک فشار آن را خردکرده، همانند خمیر نرم مى کند. سید حسنى با دیدن آن کرامات، به حضرت ایمان مى آورد. خود و همه نیروهایش تسلیم امام مى شوند و حضرت او را به عنوان فرمانده نیروى خط مقدَم مى گمارد. (1)

4.جوشش آب وآذوقه از زمین :امام صادق (ع) مى فرماید: هنگامى که حضرت قائم (ع) در شهر مکه ظهور مى کند و قصد حرکت به کوفه را دارد، به نیروهایش اعلاْم مى کندکه کسی که آب و غذا و توشه راه با خود بر ندارد. حضرت، سنگ موسى (ع) را همراه دارد 0 هرجا توقف مى کنند سنگ را به زمین مى کوبد و از زمین چشمه هاى آب مى جوشد. هرکس گرسنه باشد با نوشیدن آن سیر مى گردد و هرکس تشنه باشد، سیراب مى شود.(2)

5. طی الارض ونداشتن سایه :امام رضا(ع) فرمود: هنگامى که حضرت مهدى (ع) ظهور مى کند، زمین از نور خداوند روشن مى شود و زمین زیر پاى مهدى به سرعت حرکت مى کند

او با سرعت، مسیرها را مى پیماید و اوست که سایه نخواهد داشت. (3)

6. کندی حرکت زمان :امام باقر(ع) فرمود: وقتى امام زمان (ع) ظهورکند، به سوى کوفه حرکت مى کند و در آن جا هفت سال حکومت مى کندکه هر سال آن برابر ده سال از سالیان شماست (4)

7.قدرت تکبیر: رسول خدا(ص ) مى فرماید:...حضرت مهدى (ع) جلوى قسطنطنیه فرود مى آید. در آن روزگار، آن دژ، هفت دیوار دارد حضرت هفت تکبیر مى گوید و دیوارها فرو می ریزد(5)

8. عبوراز آب : امام صادق (ع) مى فرماید: پدرم فرمود: هنگامى که حضرت قائم (ع) قیام کند... سپاهیانى را به شهر قسطنطنیه مى فرستد. آن گاه که به خلیج برسند، جمله اى بر روى پاهاى خود مى نویسند و از روى آب مى گذرند. رومیان وقتى این معجزه را مى بینند به یک دیگر مى گویند: وقتى سپاهیان امام این چنین باشند، خود حضرت چگونه خواهد بود. از این رو، درها را به روى آنان مى گشایند. (6)

9. ندای ابر امام صادق (ع) فرمود: ... حضرت مهدى (ع)در آخرالزمان ظهور مى کند بر سر آن حضرت ابرى در حرکت است و هرجا برود، آن ابر نیز مى رود تا حضرت را از تابش خورشید حفظ کند و با صداى رسا و آشکار، ندا مى دهد، این مهدى است(7)

براى مطالعه بیشتر در باب معجزات حضرت، مى توانید به کتاب "نجم الثاقب"باب ششم مراجعه نمایید.

و اما تعدادى از افرادى راکه در غیبت صغرى به مشاهده معجزات آن حضرت نائل شده اند، مى آوریم: ابن اعجمى، ابن بادشاله، ابن قاسم بن موسى، ابرثابت، ابو جعفر رفا، ابورجا، ابو عبدالله بن فروخ، ابو عبدالله جنیدى، ابو عبدالله کندى، ابو على اسدى، ابوالقاسم بن ابى حابس، ابوالقاسم بن دبیس، ابو محمد بن هارون، ابو محمد بن وجناء، احمد بن ابى الحسن، احمد بن اسحاق، اسحاق کاتب، بسامى، بلالى، جعفر بن حمدان، جعفرى، حاجز، حسن بن فضل بن یزید، حسن بن نضر، حسن هارون، حسن به یعقوب، حصینى، زیدان، شمشاطى، عاصمى، عطار، على بن احمد، على بن محمد، على بن محمد بن اسحاق، فضل بن یزید، قاسم بن علا"ء، قاسم بن موسى، مجروح، مرداس، مسرور طباخ، محمد بن ابراهیم مهریار، محمد بنابى الحسن، محمد بن اسحاق، محمد بن شاذان، محمد بن شعیب، محمد بن صالح محمد بن کشمرد، محمد بن محمد، محمد بن محمدکلینى، محمد بن مارون بن عمران، هارون فزار و ...(8)

داستان تولد امام زمان (علیه السلام)



امام زمان (علیه السلام) در چه شرایطى و چگونه متولد شدند؟


شرایط زمان تولد امام زمان (علیه السلام) شرایط عادى نبود، زیرا طبق روایات منقول از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) مهدى آل محمد (علیه السلام)ـ آن که ستمگران را نابود و زمین را پر از عدل و داد مى کند ـ فرزند امام حسن عسکرى (علیه السلام) است. از این رو دستگاه خلافت عباسى امام حسن عسکرى (علیه السلام) را در شهر سامرا تحت نظر داشت، و منتظر بود تا اگر فرزندى از ایشان به دنیا آید، او را بکشد، همان گونه که فرعون، در کمین بود تا اگر حضرت موسى (علیه السلام) به دنیا آید، او را به قتل برساند. در این شرایط خفقان و غیر عادى، حضرت مهدى (علیه السلام) مخفیانه به دنیا آمدند.


جریان تولد حضرت را حکیمه خاتون، دختر امام جواد (علیه السلام) و عمه ى امام حسن عسکرى (علیه السلام) این گونه بازگو کرده است: «ابو محمد امام حسن عسکرى (علیه السلام)شخصى را دنبال من فرستاد که امشب ـ شب نیمه ى شعبان ـ براى افطار نزد ما بیا، زیرا خداوند امشب حجتش را آشکار مى کند. پرسیدم این مولود از چه کسى است؟ حضرت فرمود: از نرجس خاتون. عرض کردم: من در نرجس خاتون آثار باردارى نمى بینم حضرت فرمود: موضوع همین است که گفتم.


من در حالى که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم بیرون آورد و فرمود: بانوى من حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوى من و خانواده ام هستى. او از سخن من تعجب کرد و ناراحت شد و فرمود: این چه سخنى است؟ گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندى عطا مى کند که سرور و آقاى دنیا و آخرت خواهد شد. نرجس خاتون از این سخن من خجالت کشید.


بعد از افطار و نماز عشا به بستر رفتم. چون پاسى از نیمه ى شب گذشت، برخاستم و نماز شب را به جا آوردم، بعداز تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم. در این هنگام، نرجس نیز بیدار شد و نماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بیرون رفتم، تا از طلوع فجر باخبر شوم; دیدم فجر اول طلوع کرده و نرجس در خواب است. در این حال، به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا آشکار نشد؟! نزدیک بود شکى در دلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) از اتاق مجاور صدا زدند: اى عمه! شتاب مکن که موعود نزدیک است. من مشغول خواندن سوره «الم سجده» و «یس» شدم. در این هنگام ناگهان نرجس خاتون با ناراحتى از خواب بیدار شد. من او را به سینه چسباندم و نام خدا را بر زبان جارى کردم. امام حسن عسکرى (علیه السلام) فرمود: سوره ى قدر را برایش بخوان. آن سوره را خواندم و از نرجس پرسیدم: حالت چطور است؟ گفت: آنچه مولایت فرموده بود ظاهر شد. من دوباره سوره ى قدر را خواندم. کودک نیز در شکم مادر، همراه من سوره ى قدر را خواند که من ترسیدم. در این هنگام پرده ى نورى میان من و او کشیده شد، ناگاه متوجه شدم کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روى نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذکر خدا بود. هنگامى که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است. در این موقع حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) صدا زدند: عمه! فرزندم را نزد من بیاور. وقتى نوزاد را نزد حضرت بردم، وى را در آغوش گرفت، و بر دست و چشم کودک دست کشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: فرزندم! سخن بگو! پس آن طفل گفت: «اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمداً رسول الله» پس از آن به امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و سایر امامان معصوم (علیهم السلام) شهادت داد و چون به نام خود رسید فرمود: «اللهم انجزلى وعدى و اتمم لى امرى و ثبت و طأتى واملاء الارض بى عدلا و قسطاً» «پروردگارا! وعده ى مرا قطعى گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمین را به وسیله ى من از عدل و داد پر کن.»


در روایت دیگرى آمده است: چون حضرت مهدى (علیه السلام) متولّد شد، نورى از او ساطع گردید که به آفاق آسمان پهن شد، و مرغان سفید را دیدم که از آسمان به زیر مى آمدند و بال هاى خود را بر سر و روى و بدن آن حضرت مى مالیدند و پرواز مى کردند. پس امام حسن عسکرى (علیه السلام) مرا آواز داد که اى عمه! فرزند را برگیر و نزد من بیاور، چون برگرفتم، او را ختنه کرده و ناف بریده و پاک و پاکیزه یافتم و بر ذراع راستش نوشته شده بود: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً»

بحارالانوار، ج 51، ص 19، منتهى الامال، ج 2، ص 285، غیبت شیخ طوسى ص 141

جاده انتظار

صدای زیبای آبشار نقره ای را با همین گوشهای تیزم می شنوم0

 گویی که قطره قطره اش برایم حکم یک دریا دارند،صدایشان کردم آمدند وبرایم یک جام از آب گوارا آوردند،

گفتم:مگر خودتان تشنه نیستید

گفتند: ما سیرابیم،اما تو هنوز رودخانه دلت کویر است،لیوان را گرفتم،نوشیدم آن را،گوارا بود وبه دلم نشست ودر همان لحظه دیدم صدایی دگر نمی شنوم،هر چه نگاه کردم آن همه قطرات آب را ندیدم، گفتم خدایا چرا اینگونه مرا تنها گذاردند0

 چرا اینگونه سیراب شدم،اما مرا خواب کردند ورفتند،

صدایی شنیدم0

 به سویش دویدم ورسیدم،آریٍ،آری،این همان آبشار است ورفتم یک لیوان را در کنار سنگ ریزه های آبشار دیدم،دویدم،دویدم،آنقدر که دوباره تشنه شدم اما دیدم نوری کنارم ایستاده ،

گفتم :که هستی!

گفت:همان کسی که در انتظارش کنار جاده سرنوشت نشسته ای،

گفتم : من لیاقت ندارم،چرا سراغم آمدی،

گفت:پاک است دلت،اینگونه مگذار آلوده شوند،

گفتم:چگونه،

گفت : مرا طلب کن،صدایم زن،

گفتم: نمی رسد صدایم به گوشت،

گفت: رسیده،اما نه با آن لحنی که باید مرا طلب کنی،

گفتم: عشقم را چه کنم،

گفت:عاشق باش،اما آنگونه که خودت می گویی بر سر جاده انتظار منتظرش باش0 این را گفت واز جلوی چشمان سیاهم محو شد0