avijah ......... آویژه

آویژه یعنی: خاص و خالص - پاک و پاکیزه

avijah ......... آویژه

آویژه یعنی: خاص و خالص - پاک و پاکیزه

همایش انرژی های پاک

لیست مقالات رسیده به دبیرخانه

همایش انرژی های پاک

 

 

                      استان خراسان جنوبی

 

                                 ( فردوس )

 

 استان خراسان جنوبی

 

                         ( قاین- بشرویه -سرایان )

 

(بیرجند -سربیشه -نهبندان - درمیان )

 

استان خراسان رضوی

 

     ( کاشمر )

 

     (سبزوار- خلیل اباد- بردسکن )

 

 

(مشهد- شیروان- قوچان- گناباد-فریمان-بجستان - تربت جام -تایباد- مه ولات - رشتخوار)

 

 

استانهای اصفهان - فارس - یزد - کرمان 

روز پدر با یاد پدر

هوالاعلی


خجسته میلاد با سعادت مولود کعبه، ساقی کوثر، شافع محشر، فاتح خیبر، داماد پیمبر، مولای متقیان، امیر مؤمنان، حضرت علی ابن ابیطالب علیه‌السلام و روز پدر بر امام عصر(عج)، و تمامی شیعیان ، دوستان و عزیزان، مبارک باد

 


سیزده رجب بود.
خورشید آرام آرام خود را از پشت کوه ابو قبیس بالا کشید.
نور کم فروغ خویش را روانه مکه، زیستگاه دیرین مردان خدا کرد.
کوچه‌ها شلوغ‌تر از هر روز به نظر می‌رسید.
اطراف کعبه ازدحام چشمگیری بود.
خورشید باز هم بالاتر آمد. اینک تکاپو و رفت و آمد غیر معمول مکه، کاملا جلب نظر می‌کرد. هر کس از خانه خارج می‌شد، یک راست به طرف کعبه می‌رفت.
اطراف مکه لحظه به لحظه شلوغ‌تر می‌شد.
این همه مردم، صبح اول وقت، به یقین برای طواف از خانه خارج نشده‌اند.
عده‌ای رنگ به چهره نداشتند.
تعدادی از زنان بنی‌هاشم، هراسان به کعبه می‌نگریستند. چند نفر به طرف در ورودی کعبه رفتند.
خدمتگزاران مسجدالاحرام از این در وارد کعبه می‌شدند و خانه را نظافت می‌کردند.
تلاششان برای ورود به کعبه بی‌نتیجه ماند.
یکی گفت: سه روز است که تلاش می‌کنیم این در را باز کنیم.
مردی گفت: تا به حال نه چنین چیزی دیده و نه شنیده‌ام.
شما را به خدا به این شکاف نگاه کنید!
دیوار شکاف خورده!
از هم باز شده!
یکی را در خود جای داده!
بعد هم دوباره بسته شده!
جوانی با صدای بلند فریاد کشید.
این کعبه است.
خانه خداست.
معمار آن آدم صفی و ابراهیم خلیل بوده.
آجرهایش با دستان اسماعیل ذبیح آشناست.
زمینش بدن انبیای بزرگ خدا را، در آغوش گرفته.
چگونه می‌شود سه روز، زن بارداری را در خود جای دهد؟
پیرمرد گفت:
من و دوستانم با چشمان خود دیدیم! ما چند نفر کنار کعبه حرف می‌زدیم، فاطمه بنت اسد وارد شد. به سختی راه می‌رفت. از درد به خود می‌پیچید. مقابل کعبه ایستاد، دست‌هایش رو به آسمان بود و مناجات می‌کرد.
نزدیک شدم ببینم با این حال زار برای چه اینجا آمده؟
با خدا چه کار دارد؟ شنیدم می‌گفت:
پروردگارا!
من به تو و به هر پیامبری که فرستادی، ایمان آورده‌ام.
هر کتابی که نازل کردی باور دارم.
گفته‌های جدم ابراهیم علیه السلام را تصدیق می‌کنم.
پیرمرد توضیح داد: می‌دانید که فاطمه بنت اسد، از نوادگان اسماعیل است.
بعد گفت: از تو می‌خواهم که به حق خانه‌ات و به حق فرزندی که همراه دارم.
- او که با من سخن می‌گوید و مونس من است و یقین دارم یکی از آیات عظمت توست - ولادت او را بر من آسان کنی.
تا این سخنان از دهان او خارج شد ناگهان دیوار کعبه شکاف برداشت! شکاف کاملاً باز شد.
به حدی که یک نفر بتواند به راحتی از آن رد شود. بعد هم او وارد شد و لبه‌های شکاف به هم رسید. اینک سه روز است داخل کعبه است. (1)
در همین گیر و دار چشم‌ها به طرفی برگشت. مردی با چهره‌ای جذاب وارد مسجدالحرام شد. لبخند دل نشینی بر لب داشت.
از همان دور که می‌آمد، به شکاف کعبه خیره شده بود؛ همان جایی که سه روز قبل باز شده بود و زن بارداری را در آغوش گرفته بود.
جمعیت اطراف کعبه افزوده شده بود و همگی متوجه مرد تازه وارد بودند او کیست؟ ابوطالب است! همسر فاطمه بنت اسد، که اینک در کعبه است.
ابوطالب در مکه از احترام فراوانی برخوردار بود و بزرگ خانه خدا محسوب می‌شد. در کارهای مهم، حرف، همیشه حرف او بود. پدرش عبدالمطلب نیز این گونه بود؛ همان که در داستان ابرهه و اصحاب فیل، شایستگی فراوانی از خود نشان داد.
ابوطالب نزدیک شد. مردم به احترام او کمی عقب ایستادند. کسانی که در اطراف نشسته بودند تمام قامت ایستادند. نزدیک شد و تا نزدیکی شکاف رفت. خدای بزرگ! این فرزند کیست که
خانه خدا این گونه پذیرای مام اوست؟

پی‌نوشت:
1- یکی از فضائل امیرالمومنین، تولد آن حضرت در خانه خداست. به این صورت که: ... سلام بر تو ای دریای علوم، سلام بر تو که در کعبه به دنیا آمدی و ... . (بحار الانوار، ج 97، ص373)

سخن بزرگان

میانه‌روی در ستودن

امام علی (علیه ‌السلام):

الثَّناءُ بِأکْثَرَ مِنَ الاسْتِحْقاقِ مَلَقٌ، وَالتًّقْصیرُ عَنِ الاسْتِحْقاقِ عَیٌّ أوْ حَسَدٌ.

ستودن بیش از استحقاق، چاپلوسی است و ستودن کمتر از استحقاق، [ناشی از] ناتوانی در سخن یا حسادت است.

Praising people lavishly (while they don’s deserve it) is nothing but flattery, and praising people less than what they deserve is a reflection of either one’s inability to speak or one’s jealousy.

نهج البلاغه، حکمت 347

نتایج بیست وششمین جشنواره تئاتر دانش آموزی خراسان رضوی

نتایج تئاتر صحنه ای مقطع راهنمایی ویژه مناطق استان

 

  • طراحی گریم

 اعتبار از دست رفته- زبرخان - سید محمود حسینی

 

  • بروشور

 پازل - خلیل آباد - عباس تیموریان

  پرواز 1-14- کوهسرخ- عباس یوسف پور

 

  • طراحی لباس

 به دنبال خورشید – خواف- احمد سعید مقیمی

 

  • طراحی صحنه

 به دنبال خورشید - خواف - محمد شریفی

 

  • موزیک وساخت موسیقی

 به دنبال خورشید - خواف - مهرداد لایزال ومهران لایزال

 

  • بازیگران برگزیده

مقام اول:

محسن مقدس - پرواز 1-14- کوهسرخ

 علی حمزه ای - اعتبار از دست رفته - زبرخان

حامد دهنوی - چه کسی ازهمه بزرگتر است - طرقبه

حسن خزاعی - به دنبال خورشید - خواف

رضا دلیر- پازل- خلیل آباد

 

مقام دوم :

جواد عبدالهی - 1-14- کوهسرخ

هادی درودی - اعتبار از دست رفته - زبر خان

حامد مجدی- چه کسی همه بزرگتر است- طرقبه

رسول دلیر - پازل - خلیل آباد

  

مقام سوم:

امید مهماندوست - چه کسی از همه بزرگتر است - طرقبه

مجید باغبان – پازل- خلیل آباد

 

  • متن برگزیده      

 محمد رضا الموری از خلیل آباد

 

  • کارگردانان برگزیده  

مقام اول: محمد رضا الموری – پازل- خلیل آباد

مقام دوم: محمد شریفی - بدنبال خورشید - خواف

مقام سوم: قاسم رفیعا- چه کسی ازهمه بزرگتر است - طرقبه

مقام سوم: عباس یوسف پور- 1-14- کوهسرخ

 

  • نمایش برگزیده

 مقام سوم : چه کسی ازهمه بزرگتر است - طرقبه

 مقام دوم : بدنبال خورشید - خواف

 مقام اول : پازل- خلیل آباد

 

 

انتظار ظهور و قیام مهدی(عج)

 

انتظار ظهوروقیام مهدی(عج) دراندیشه شهید مطهری

                                     

مقدّمه :

     بحث انتظار و ظهور مهدی موعود ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ از ابعاد گوناگونی مورد چالش قرار گرفته‌ است؛ از جمله:

1. مهم‌ترین فلسفه‌ای که برای تحقّق قیام مهدی برشمرده‌اند، تحقّق عدالت فراگیر و گسترده است. با توجّه به این‌که یکی از علل ضرورت معاد نیز همین ضرورت تحقّق کامل است و با توجّه به این‌که دنیا فقط دارگذر، و اصل و مقصد نهایی، آخرت است ، دیگر تحقّق عدالت فراگیر در دنیا چه ضرورتی دارد و چرا باید در این دنیا انتظارِ عدالت داشته باشیم؟

2. در آیات و احادیث برای برخی اعمال جایگاه خاصی قائل شده‌اند: نماز ستون دین دانسته شده ، و امربه معروف و نهی از منکر، مایه قوامِ بقیه احکام ، و... . در این میان انتظار فرج ، افضل اعمال شمرده شده است. چرا انتظار، چنین جایگاهی دارد؟ به ویژه اگر توجّه کنیم که در بقیه موارد ، فعل ایجابی و اقدام صورت می‌گیرد؛ اما ظاهراً انتظار، فعل سلبی و اقدام نکردن و منتظر ماندن است. چگونه کاری نکردن مهم‌ترین و برترین کار دانسته شده است؟

3. یکی از مباحثی که امروزه جدّی مطرح می‌شود ، بحث جهانی‌شدن است و می‌دانیم حکومت مهدی(عج) نیز حکومت جهانی است. قیام او فلسفه‌ای جهانی دارد و الگوی اسلامی جهانی‌شدن را می‌توان همان حکومت مهدی(عج) دانست. اگر از این زاویه نگریسته شود، آیا جهانی‌شدن رنگ و بوی دیگری نخواهد گرفت و در آن صورت ، وظیفه ما در قبال آن‌چه امروزه به صورت جهانی‌شدن مطرح شده ، چیست؟

     گذشته از این‌گونه پرسش‌ها که در خصوص اصل مهدویت و انتظار مطرح است ، خود مفهوم انتظار، در درون خود نیز با چالش‌هایی جدّی مواجه است که شاید مهم‌ترین آن‌ها این باشد که با توجه به این‌که در احادیث آمده ظهور، زمانی رخ می‌دهد که جهان پر از ظلم شده باشد، آیا هرگونه تلاش اصلاحی عملاً ظهور را به تاخیر نمی‌اندازد؟ اگر باید منتظر ظهور بود ، پس باید از اقدامات اصلاحی دست برداشت و این به معنای نفی وظایف اجتماعی است که در دین بر دوش انسان گذاشته شده است       (نظیر امر به معروف و نهی از منکر) ، و اگر قرار است به آن وظایف عمل کنیم ، دیگر چگونه می‌توان منتظر بود؟ به بیان دیگر اگر قرار است سیر بشر با این اصلاحات ما ، سیر تکاملی باشد ، این سیر به همین ترتیب به آخر می‌رسد و دیگر چه نیازی به ظهور مهدی؟

     این‌ها و سؤالاتی از این دست ، نگاهی دوباره و عمیق به مسأله مهدویت در اسلام را می‌طلبد که می‌توان کلّ مسأله را

در این جمله خلاصه کرد: از ما خواسته شده: انتظار ظهور و قیام مهدی(عج) را داشته باشیم ،‌ و مسأله ما این است

 که چرا و چگونه؟

دراین مقاله قصد داریم با استفاده از اندیشه‌های شهید مرتضی مطهری پاسخ این سؤال را به دست آوریم.

     سؤال از چرایی ، دوگونه پاسخ می‌تواند داشته باشد: یک بار، سؤال چرایی، سؤال از علل شیء است و این‌جا باید به تبیین فلسفه مهدویت پرداخت؛ یعنی سؤال از این‌که چرا باید منتظر بود، به این برمی‌گردد که چرا قیام مهدی ضرورت دارد که انتظار آن ضرورت داشته باشد؟ پاسخ دیگر، پاسخ از طریق نتایج (معلولات شیء) است؛ یعنی باید منتظر بود؛ زیرا منتظر بودن ، این آثار را برای ما به همراه دارد؛ امّا بحث از چگونگی، بین این دو نحوه چرایی قرار می‌گیرد. این بحث از طرفی متفرّع بر فلسفه مهدویت است؛ زیرا برای معلوم شدن چگونگی انتظار ابتدا باید متعلَّق آن معلوم شود. روشن است که انتظار حمله دشمن را داشتن ، چگونگی‌ای غیر از انتظار ورود میهمان داشتن را اقتضا می‌کند. این‌جا پس از شناخت ضرورت و فلسفه قیام موعود جهانی است که می‌توان به این پرداخت که این قیام چگونه تحوّلی در تاریخ و جامعه بشری است و چگونه انتظاری را از ما می‌طلبد. از طرف دیگر، زمانی می‌توان سخن از آثارو نتایج این انتظار به میان آورد که چگونگی این انتظار معلوم شده باشد تا بگوییم چنین انتظاری چنان ثمره‌ای

 خواهد داشت.

     بدین ترتیب بحث را در سه بخش ادامه می‌دهیم: در بخش اوّل (فلسفه مهدویت و ضرورت انتظار) و درباره چرایی انتظار سخن خواهیم گفت در بخش دوم (نحوه انتظار و وظیفه ما) درخصوص چگونگی آن. ودربخش سوم به(ثمرات انتظار)خواهیم پرداخت .

بخش اوّل: فلسفه مهدویت و ضرورت انتظار

     در فلسفه اسلامی، قاعده‌ای به نام قاعده تلازم حد و برهان وجود دارد. به اقتضای این قاعده ، هرگونه برهانی که بر مساله‌ای اقامه شود ، به شناخت (حد) بهتر آن خواهد انجامید و بالعکس. (ابراهیمی دینانی، 1372: ج 3، ص240 ـ 249). این بحث ما نیز بر همین روش مبتنی است؛ یعنی اگر بخواهیم شناخت مناسبی از مهدویت به دست آوریم ، یک راه این است عللی که ضرورت مهدویت را ایجاب کرده، بررسی کنیم. به نظر می‌رسد مهم‌ترین دلیل ضرورت موعود جهانی، همان فلسفه بعثت انبیا است که فلسفه خلقت نیز هست (مطهری، 1372 الف، ص 69 ـ 73 مطهری، مرتضی ، تکامل اجتماعی انسان، به ضمیمه هدف زندگی و ... . تهران، صدرا، هفتم، 1372ش، الف.). فلسفه خلقت ، عبادت و عبودیت است که حقیقت عبودیت ، تقرب به خدا است و فلسفه بعثت نیز طبق آیات متعدّدی از قرآن کریم ، توحید و عدالت اجتماعی معرّفی شده که مطابق شرح دقیق شهید مطهری ، عدالت نیز برای توحید است    (همان: ص 74 ـ 85 مطهری، مرتضی ، تکامل اجتماعی انسان، به ضمیمه هدف زندگی و ... . تهران، صدرا، هفتم، 1372ش، الف.)، و مهم‌ترین ضرورت قیام موعود جهانی نیز پرکردن زمین از عدل و قسط است؛ امّا چنان‌که گفته شد ، اگر قرار است عدالت کامل درآخرت محقّق شود ، دیگر چه اصراری هست که در دنیا هم محقق شود؟

 پاسخ به این سؤال ، به نوع نگاه ما به انسان ، عدالت و آخرت برمی‌گردد که در چند بند توضیح می‌دهیم:

1. جایگاه انسان در نظام آفرینش: از منظر قرآن کریم ، انسان به زمین نیامده که در زمین بماند؛ بلکه آمده تا مسیر حرکت به سوی خدا را طی کند و به مقام شایسته خویش که همان مقام خلیفه اللّهی است برسد؛ یعنی مظهر صفات خدا گردد. انسان، آن‌گونه که ملائکه پنداشتند، فقط موجودی نیست که در زمین فساد و خونریزی کند؛ بلکه سکّه وجودش، روی دیگری دارد که همان فلسفه آفرینش او است و در واقع آن‌چه در انسان اصالت دارد، همان ارزش‌های متعالی وجود او است (همان، ص 52 ـ‌ 54 مطهری، مرتضی ، تکامل اجتماعی انسان، به ضمیمه هدف زندگی و ... . تهران، صدرا، هفتم، 1372ش، الف.).

2. اصل فطرت: با توجّه به مطلب پیشین، انسان موجود خنثا نیست که صرفاً تحت تاثیر عوامل خارجی واقع شود؛ بلکه در ذات خود، شخصیت واقعی و جهتگیری حقیقی به سمت کمال دارد که این جهتگیری، همان فلسفه اصلی وجود او است و امری است که می‌توان روی آن سرمایه‌گذاری کرد (مطهری، 1375 مطهری، مرتضی ، فطرت، تهران، صدرا، چهارم، 1372 د.). این سرمایه اوّلیه به قدری اهمیت دارد که وجود هرگونه باطلی کاملاً تبعی و طفیلی این سرمایه حق است و در عالم، باطل محض وجود ندارد؛ بلکه همه باطل‌ها در اثر افراط و تفریط در حق پدید می‌آیند و هویت مستقلی ندارند(مطهری،1372ب، ص 35 ـ 37 مطهری، مرتضی ، حق و باطل تهران، صدرا، سیزدهم، 1372ش ب.). به بیان دیگر،انسان یک ظرف خالی محض نیست که ازبیرون وتحت تاثیر عوامل خارجی پر شود؛ بلکه بذر یک سلسله بینش‌ها وگرایش‌ها در نهاد او نهفته است و بدین سبب انسان باید پرورش داده شود ، نه این‌که مانند یک مادّه صنعتی ، ساخته شود (مطهری ،1371: ص 35 مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371.).

3. رابطه فرد و جامعه: در اسلام ، هم فرد اصالت دارد و هم جامعه. دیدگاه اسلام نه اصالت فردی محض است که جامعه را فقط اعتباری و قراردادی بداند، نه اصالت جمعی صرف است که هیچ‌گونه اصالت و هویتی برای فرد قائل نباشد؛ بلکه باید گفت:

     افراد انسان که هر کدام با سرمایه‌ای فطری و سرمایه‌ای اکتسابی از طبیعت، وارد زندگی اجتماعی می‌شوند ، روحاً دریک‌ دیگر ادغام می‌شوند و هویت روحی جدید که از آن به روح جمعی تعبیر می‌شود ، می‌یابند. این ترکیب یک نوع ترکیب طبیعی مخصوص به خود است که برای آن شبیه و نظیری نمی‌توان یافت. این ترکیب از آن جهت که اجزا در یک‌دیگر تاثیر و تأثّر عینی دارند و موجب تغییر عینی یک‌دیگر می‌گردند و اجزا هویت جدیدی می‌یابند، ترکیب طبیعی و عینی است؛ امّا از آن جهت که کل و مرکّب به عنوان یک واحد واقعی وجود ندارد، با سایر مرکّبات طبیعی فرق دارد؛ یعنی در سایر مرکّبات طبیعی، ترکیب، ترکیب حقیقی است؛ ‌زیرا اجزا در یک‌دیگر تاثیر و تاثّر واقعی دارند و هویت افراد هویتی دیگر می‌گردد و مرکّب هم یک واحد واقعی است؛ یعنی صرفا هویتی یگانه وجود دارد و کثرت اجزا تبدیل به وحدت کل شده است؛ امّا در ترکیب جامعه و فرد، ترکیب، ترکیب واقعی است؛ زیرا تاثیر و تأثّر و فعل و انفعال واقعی رخ می‌دهد و اجزای مرکّب که همان افراد اجتماعند ، هویت و صورت جدید می‌یابند؛ امّا به هیچ وجه، کثرت تبدیل به وحدت نمی‌شود و انسان اکمل به عنوان یک واحد واقعی که کثرت‌ها در او حل شده باشد، وجود ندارد. انسان اکمل، همان مجموع افراد است و وجود اعتباری و انتزاعی دارد (مطهری، 1374، ص 27 ـ 26 مطهری، مرتضی ، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج5، جامعه و تاریخ، تهران، صدرا، هفتم، 1374.)؛ بنابراین، تحقّق سعادت فرد بماهو فرد، ‌لزوماً به معنای تحقّق سعادت جامعه بماهو جامعه نیست؛ چرا که هر دو اصالت دارند و زمانی می‌توان واقعاً سعادت انسانی را محقّق شده دانست که افزون بر سعادت فرد، ‌سعادت جامعه نیز محقّق شود.

4. رابطه دنیا و آخرت: آخرت باطن دنیا است بدین معنا که عالم آخرت عالمی کاملاً مستقل نیست که بعد از پایان زمانی دنیا،‌تازه آغاز شود؛ بلکه با نظر عمیق به آیات و روایات می‌توان دریافت که آخرت در باطن دنیا قرار دارد؛ پس جزای آخرتی، نه جزای قراردادی است و نه حتی رابطه علّی و معلولی با اعمال دنیایی دارد؛ بلکه جزای آخرتی به ظهور رسیدن باطن همین اعمالی است که دردنیا انجام می‌داده‌ایم (مطهری،1373 الف،ص 201 مطهری، مرتضی ، عدل الهی، تهران، صدرا، هشتم، 1373 الف.   ، و نیز1373 ب، ص 30 ـ 32 مطهری، مرتضی ، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج6، زندگی جاوید یا حیات اخروی، تهران، صدرا، هشتم، 1373 ب.)؛ پس می‌توان گفت: سعادت آخرتی، تجلّی باطنی و واقعی سعادت دنیایی است؛ بدین لحاظ که در تعبیر قرآن کریم، انسانی که از یاد خدا غافل باشد، گرچه انواع امکانات رفاهی در اختیارش باشد، باز زندگی‌اش سخت و ناخوشایند است و در مقابل، اولیای خدا هر قدر هم که به لحاظ ظاهری در رنج و سختی باشند، در خوشی و آرامش کاملند. بدین ترتیب، برای تحقّق عدالت واقعی در قیامت باید هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی، انسانِ کمال یافته در دنیا وجود داشته باشد.

5. انواع کمال انسانی:اعمال انسان در زندگی‌اش را می‌توان از حیث چهار رابطه بررسی کرد: رابطه او با خود، با ‌خدا، با دیگر انسان‌ها، و با طبیعت؛ امّا می‌توانیم با نظری دقیق‌تر بگوییم که بازگشت این چهار رابطه به دو رابطه است: رابطه با خدا و رابطه با دیگران.

     همان‌گونه که کمال انسانی از حیث رابطه‌اش با خدا مطرح است ، از حیث رابطه انسان‌ها با همدیگر نیز بحث رسیدن به کمال انسان ، قابل بررسی است. بدین ترتیب می‌توان گفت: به ‌رغم این‌که پیامبر خاتم‌ کسی است که به لحاظ فردی تمام مراتب کمال انسانی را پیموده است (الخاتَم مَن ختم المراتب بأسرها)، ‌امّا هنوز لزوماً انسان تمام مراتب کمال خویش را سپری نکرده؛ زیرا این مراتب کمال را به لحاظ اجتماعی نیز باید بپیماید و البتّه این نقصی بر مقام پیامبر خاتم‌ نیست؛ بلکه نقصی بر مجموعه انسان‌ها است که هنوز آماده تحقق آن کمال جمعی نشده‌اند. به بیان دیگر، با توجّه به این‌که جدا از فرد ، جامعه هم اصالت دارد، به کمال رسیدن جامعه هم موضوعیت دارد و این به کمال رسیدن باید در عالم انسانی تحقّق یابد که شاید فلسفه رجعت نیز همین باشد.

     بدین ترتیب ، همان‌گونه که به لحاظ فردی برای تحقق مقام خلیفه اللهی که خدا برای انسان در نظر گرفته ، باید انسانی وجود داشته باشد که آن مقام در او تحقّق یابد، به لحاظ اجتماعی نیز برای تحقّق مقام خلیفه اللهی باید جامعه کاملی در جهان پیدا شود. جالب اینجا است همان‌طور که انسان به لحاظ فردی جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا است (صدرالمتألهین شیرازی، 1410: ج8، ص347)، به لحاظ اجتماعی هم سیر حرکتی او از نهادهای اقتصادی آغاز می‌شود و به نهادهای فرهنگی می‌انجامد:

     انسان دراثر همه جانبه بودن تکاملش ، تدریجاً از وابستگی‌اش به محیط طبیعی و اجتماعی ، کاسته ، و به نوعی وارستگی که مساوی است با وابستگی به عقیده و ایمان ، افزوده است و در آینده به آزادی کامل معنوی دست خواهد یافت (مطهری ، 1371، ص37 مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371.).

     سیر تکاملی بشریت به سوی آزادی از اسارت طبیعت مادّی و شرایط اقتصادی و منافع فردی و گروهی و به سوی هدفی بودن و مسلکی بودن و حکومت و اصالت بیش‌تر ایمان و ایدئولوژی بوده و هست. اراده بشر ابتدایی بیش‌تر تحت تاثیر محیط طبیعی و محیط اجتماعی و طبیعت حیوانی خودش شکل گرفته و متأثر شده است ؛ ولی اراده بشر مترقّی در اثر تکامل فرهنگ و توسعه بینش وگرایش به ایدئولوژی‌های مترقّی ، تدریجاً از اسارت محیط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی آزادتر شده و آن‌ها را تحت تاثیر قرار داده است (مطهری ، 1371: ص 48 و 49) مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371..

6. واقعی بودن آرمان‌های اسلام: نکته مهمّی در آموزه‌های اسلام هست و آن این‌که تمام آرمان‌هایی که در اسلام

 مطرح شده ، واقعی و عینی و دست یافتنی است. مکاتب جدیدی که چند قرن اخیر در جهان غرب پیدا شده و آرمان‌هایی را مطرح کرده‌اند، به طور عمده معترف بوده‌اند که آرمان آن‌ها از نوع ایده‌آل است و توصیه آن‌ها برای رسیدن به آن آرمان، صرفاً توصیه روشی است؛ یعنی بکوشید حتّی‌الامکان به آن سمت و سو بروید؛ هر چند معلوم است که آن آرمان، سرانجام، دست نیافتنی است. در واقع مدینه‌های فاضله آن‌ها ، اتوپیایی نبوده که واژه ایده‌آل ترجمه دقیقی از آرمان آن‌ها است؛ امّا آرمان‌های اسلامی، صرفاً ایده‌آل و غیر عینی نیست. اسلام، انسان را تا حدّ خلیفهاللهی می‌خواهد و قبل از هر چیز نمونه آن را (پیامبر اکرم و امیر مؤمنان(ع)) به جامعه بشری عرضه می‌کند تا بدانند این آرمان ، به وسیله انسان‌ها دست یافتنی است. به همین ترتیب، اگر از ما می‌خواهد جامعه‌ای با عدالت کامل در دنیا برقرار کنیم، تحقّق آن را هم امری واقعی می‌داند ، نه صرفا همچون آرمانی دست نیافتنی.

7. تقابل حقّ و باطل و غلبه نهایی حق: هر چند در مجموع، حرکت تاریخ، تکاملی است، ولی سیر تکاملی آن جبری و لایتخلّف نیست و چنین نیست که هر جامعه‌ای در هر مرحله تاریخی لزوماً نسبت به مرحله قبل از خود کامل‌تر بوده باشد. نظربه این‌که عامل اصلی این حرکت، انسان است که موجودی مختار وآزاد وانتخابگر می‌باشد،تاریخ در حرکت خودنوسانات دارد؛ ولی درمجموع خود ، یک خط سیرتکاملی را طی کرده ومی‌کند (مطهری،1371، ص47 و48 مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371.).

به بیان دیگر، از ویژگی‌های انسان ، تضاد درونی میان غرایز متمایل به پایین است که هدفی جز امر فردی و محدود و موقّت ندارد و گرایش‌های متمایل به بالا که می‌خواهد از حدود فردیت خارج شود و همه بشر افراد را در برگیرد. نبرد درونی انسان که قدما آن را نبرد میان عقل و نفس می خواندند، خواه ناخواه به نبرد میان گروه‌های انسان‌ها هم کشیده می‌شود؛ یعنی نبرد میان انسان‌های کمال یافته و آزادی معنوی به دست آورده با انسان‌های منحط و حیوان صفت، که قرآن کریم آغاز این نبرد را در داستان دو فرزند آدم ، هابیل و قابیل منعکس کرده است (همان: ص 38 و 39 مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371.).

     در طول تاریخ گذشته و آینده ، نبردهای انسان تدریجاً بیش‌تر جنبه عقیدتی و مسلکی پیدا کرده و می‌کند و انسان تدریجاً از لحاظ ارزش‌های انسانی به مراحل کمال خود، یعنی به مرحله انسان آرمانی و جامعه آرمانی نزدیک‌تر می‌شود تا آن‌جا که در نهایت امر، حکومت و عدالت، یعنی حکومت ارزش‌های انسانی که در تعبیرات اسلامی از آن به حکومت مهدی تعبیر شده است، مستقر خواهد شد و از حکومت نیروهای باطل و حیوان مآبانه و خودخواهانه و خودگرایانه اثری نخواهد ماند (همان، ص 44 مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371.).

     نکته جالب توجّه این‌که بر اساس پاره‌ای از احادیث ، قیام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ زمانی رخ خواهد داد  که سعید و شقی به نهایت کار خود رسیده باشند (همان ، ص 66 مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371.)؛ یعنی هر چه این حرکت تاریخ به جلو می‌رود، هم شقی شقی‌تر و هم سعید سعیدتر می‌شود، و چنین جامعه‌ای است که می‌تواند زمینه‌ساز قیام نهایی حق و باطل شود.

8 . ایمان به غیب و امدادهای غیبی: نکته بسیار مهمّی که در این جنگ حق و باطل نباید مورد غفلت واقع شود، این است که نظام جهان، نظام اخلاقی است. در منظر دینی، جهان چنین نیست که در برابر عمل خوب و بد واکنش یکسانی داشته باشد و این همان چیزی است که از آن تحت عنوان امدادهای غیبی یاد می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: إِن تَنصُرُوا اللَّهَ ینصُرْکُمْ (محمد (47): 7)، وَمَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا (طلاق (65): 2)، إِن یکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یغْلِبُواْ مِئَتَینِ (انفال (8): 65) و... که همگی حکایت دارد معادلات حاکم بر جهان ، بسیار بیش‌تر از معادلات مادّی و عادی است که با چشم سر مشاهده می‌شود که یکی از این معادلات مهم، آمدن حضرت مهدی برای نبرد نهایی حقّ و باطل است و به تعبیر دقیق شهید مطهری: از مجموع آیات و روایات استنباط می‌شود که قیام مهدی موعود (عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان برپا بوده است‌         (مطهری ، 1371: ص68 مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371.) ، و این همان امداد غیبی‌ است که شامل جبهه اهل حق می‌شود. باید توجّه کرد که در منطق قرآن کریم، شمول امدادهای غیبی نه تنها منافاتی با تلاش و حرکت ما ندارد، بلکه اساساً، اگر ما بکوشیم ، این امدادها از راه می‌رسند. اگر خدا را یاری کنید ،‌ خدا یاریتان می‌کند. در آیه  وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى  (انفال (8): 17) نمی‌فرماید تو کناری نشسته بودی وتیری از غیب آمد و به دشمن خورد؛ بلکه می‌فرماید آن تیری را که تو پرتاب می‌کنی ما به هدف می‌زنیم که اگر تو باشی و خودت، معلوم نیست آن تیر به هدف بخورد.

9. بعد از قیام مهدی(عج): واپسین نکته‌ای که در شناخت مهدویت ضرورت دارد ، این است که حکومت مهدی آغاز حرکت اصلی انسان است ، نه پایان کار، و این حُسن مهم آرمان‌های اسلامی است. به تعبیر شهید مطهری ، در هر مکتبی وقتی آرمانش محقّق شود ، دیگر کار آن مکتب تمام می‌شود و می‌میرد؛ امّا انسانی که نبردهای با باطل را به اتمام رسانده ، هنوز اصل فاستبقوا الخیرات جلو چشمش خودنمایی می‌کند. او که نقص‌ها را برطرف کرده، تازه در ابتدای سیر صعودی‌ خود است که باید بالا رود و این سیر، منتها و نهایت ندارد و هرچه بالا رود ، در دستگاه هستی برای او امکان بالاتر رفتن هست (مطهری ، 1372 الف ، ص 57 و 58 مطهری، مرتضی ، تکامل اجتماعی انسان، به ضمیمه هدف زندگی و ... . تهران، صدرا، هفتم، 1372ش، الف.)، و شاید فلسفه رشد فوق‌العاده علمی و معنوی مردم در عصر ظهور همین نکته باشد.

بخش دوم : چگونگی انتظار و وظیفه ما

     گفتیم انقلاب مهدی(عج) تحوّلی عظیم در تاریخ بشر است. درخصوص تحوّلات تاریخی، دو نوع بینش وجود دارد که بر اساس هر یک ، انتظار، معنای خاصّی می‌یابد. یک دیدگاه این است که تحوّلات تاریخی ضابطه‌مند نیست یا اگر ضابطه‌مند است ، اراده انسانی درآن نقشی ندارد و بر روند تاریخ ، جبری حاکم است. کسی که معتقد باشد تحوّلات تاریخی ضابطه‌مند نیست، باید قائل شود به این‌که این تحولات قابل شناختن نیستند؛ پس قیام مهدی(عج) را هم نمی‌توان تحلیل کرد؛ آن‌گاه انتظار، یعنی منتظر یک حادثه عجیب و غریب ماندن و کاری نکردن تا بلکه دستی از غیب برون آید و کاری بکند. این‌جا است که باب تأویلات نادرست در خصوص احادیث ظهور، باز می‌شود و حتّی برخی خواهند گفت: چون جهان باید پر از ستم شود تا مهدی بیاید، پس ما هم به رواج ظلم کمک کنیم. کسی هم که قائل باشد تحوّلات، ضابطه‌مندند، امّا اراده انسانی در آن‌ها نقشی ندارد نیز چاره‌ای ندارد جز این‌که بگوید: کاری نمی‌توان کرد و یگانه کار، حرکت در همین سیر جبری است و باز هم در این منطق، اصلاحات مردود است. بر اساس هر دو رویکرد این دیدگاه، قیام مهدی صرفاً ماهیت انفجاری دارد و فقط و فقط از گسترش و اشاعه ستم‌ها و تبعیض‌ها ناشی می‌شود؛ آن‌گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حقّ و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد و باطل یکّه‌تاز میدان شود، این انفجار رخ می‌دهد و دست غیب برای نجات حقیقت (نه اهل حقیقت، زیرا حقیقت طرفداری ندارد) از آستین بیرون می‌آید (مطهری، 1371: ص 56 ـ 64) مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371..

     دیدگاه دوم آن است که تحوّلات تاریخی ضابطه‌مندند و اراده انسانی در آن‌ها نقش دارند که در بخش اوّل در واقع مبانی این دیدگاه را تبیین کردیم. در این دیدگاه نیز دوگونه تصویر وجود دارد که شاید بتوان تفاوت دکتر شریعتی و استاد مطهری را در مسأله انتظار در این موضع دید. یک تصویر اگزیستانسیالیستی است که در این تصویر، اراده انسان نقش بسیار مهمّی دارد؛ امّا هدفی ورای انسان قائل نیست و معتقد است که خود انسان باید هدف برای خود بیافریند(مطهری،1372 الف: ص 51ـ 46 مطهری، مرتضی ، تکامل اجتماعی انسان، به ضمیمه هدف زندگی و ... . تهران، صدرا، هفتم، 1372ش، الف.). در واقع از دید آن‌ها، پذیرش هر هدفی ورای انسان و حرکت انسان به سمت آن هدف مستلزم از خود بیگانگی است؛ پس از پیش نباید هیچ هدفی را برای انسان قائل شد؛ بلکه هر کسی هر هدفی دلش می‌خواهد برای خود برگزیند و به سمت آن حرکت کند؛ امّا اشکالات این تصویر اگر بیش‌تر از دیدگاه قبل نباشد ، کم‌تر نیست. مهم‌ترین اشکالش این است که اصلا آفریدن ارزش به معنای دقیق کلمه سخنی بی‌معنا است. آیا به واقع معقول است که انسان فرض کند در مقابلش هدفی هست؛ آن‌گاه به سمت آن هدف فرضی و برای رسیدن به آن حرکت کند. این مثل کار بت پرست‌ها است که بت را می‌آفریدند و بعد می‌پرستیدند و انسان داستان آن مرد ساده‌لوح را به یاد می‌آورد که برای رهایی از آزار بچه‌ها به آن‌ها گفت: در کوچه بالاتر آش نذری می‌دهند و وقتی بچه‌ها به آن سمت دویدند، با خود گفت شاید واقعاً آش می‌دهند و خودش هم به آن سمت حرکت کرد. هدف فرضی معنا ندارد ، هدف باید واقعی باشد؛ امّا در عین حال برگرفته از عمق وجود خود آدمی باشد به نحوی که حرکت به سمت آن، حرکت کمالی برای خود تلقّی شود، نه حرکتی به سمت از خود بیگانگی. در هر حال، در این تصویر انتظار به معنای اعتراض همیشگی به هر وضعی است و مستلزم اصالت انقلاب است؛ یعنی اگر هیچ هدف خاص و معینی قبول نشود ، آن‌گاه به هر حالتی انسان باید معترض باشد و هیچ هدفی را که عده‌ای پذیرفته‌اند نپذیرد؛ زیرا دیگر انتظار به پایان خواهد رسید، و به نظر می‌رسد دیدگاه دکتر شریعتی در کتاب انتظار، مکتب اعتراض چنین مبنایی داشته باشد.

     در تصویر دوم از دیدگاه باید گفت: درست است که اراده انسانی نقش مهمّی در تحولات تاریخی دارد؛ امّا با توجّه به اصالت فطرت و جهتگیری واقعی درون انسان به سمت هدف واقعی ، این انتظار معنای خاصّی می‌یابد ، و آن اوّلاً قبول این است که حق از باطل قابل تشخیص است و ثانیاً وظیفه اصلی منتظر تقویت دائم جبهه حق و تلاش برای مشخّص‌تر کردن مرز حق و باطل برای به ثمر رسیدن آن نبرد عظیم جهانی خواهد بود. بدین معنا، انتظار، هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی نه تنها حالت سلبی نیست، بلکه فعل ایجابی است که بر تمام افعال ما سایه می‌افکند و بدین سبب ، افضل اعمال شمرده شده است.به لحاظ فردی کسی می‌تواند واقعاً منتظر حکومت عدل باشد و آرزوی عدالت جهانی را در سر بپروراند که خودش با عدل خو‌گرفته باشد و مزاجش با عدل سازگار باشد. کسی می‌تواند منتظر عدل جهانی باشد که عدل را دوست داشته باشد و کسی که عدل را دوست داشته باشد ، در درجه اوّل خودش اهل عدل خواهد بود و این است که گفته‌اند: منتظران مصلح ، خود ، باید صالح باشند. به لحاظ اجتماعی نیز هر حرکت اصلاحی که در جهت پیروزی حق باشد، وظیفه منتظران است؛ پس اصلاحات جزئی و تدریجی نه تنها محکوم نیست ، بلکه به نوبه خود ، آهنگ حرکت تاریخ را به سود اهل حق تند می‌نماید و بر عکس، فسادها، تباهی‌ها و فسق و فجورها کمک به نیروی مقابل است و آهنگ حرکت تاریخ را به زیان اهل حق کُند می‌کند؛ بنابراین در این بینش آن‌چه باید رخ دهد ، از قبیل رسیدن یک میوه بر شاخه درخت است نه از قبیل انفجار یک دیگ بخار. درخت هر چه بهتر از نظر آبیاری و ... مراقبت گردد و هر چه بیش‌تر با آفاتش مبارزه شود ، میوه بهتر و سالم‌تر و احیاناً زودتر تحویل می‌دهد (مطهری ، 1371: ص 47 مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371.).

     بدین معنا ، وظیفه کلّی ما در برابر مسأله جهانی شدن نیز روشن می‌شود. جهانی‌شدن در منظر اسلامی یعنی تحقّق حکومت عدل جهانی که مقدّمه آن نبرد نهایی حق و باطل است و برای این نبرد باید جبهه حق را تقویت کرد و این همان سخن امام خمینی(ره) است که ما انقلاب خود را به جهان صادر خواهیم کرد؛ البتّه باید توجّه داشت که تقویت این جبهه پیش از آن‌که تقویت نظامی باشد ، تقویت فرهنگی و معنوی است؛ زیرا اساس هویت این جبهه، معنویت است و مقصود این است که باید حق و عدل را هر چه واضح‌تر و صیقلی‌تر آشکار کرد و توان فهم مردم از حق و عدل را افزایش داد؛ به گونه‌ای که مردم بتوانند حکومت عدل را تحمّل کنند! خوب است به این نکته توجّه کنیم که حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه ـ بالاتر از حضرت علی نیست؛ پس ویژگی مهمّ حکومت عدل مهدی ، به فاعل آن برنمی‌گردد؛ بلکه به قابل برمی‌گردد؛ یعنی در زمان مهدی(عج) مردم به حدّی از بلوغ فکری رسیده‌اند که بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند و تسلیم دشمنانی نشوند که می‌کوشند لباس باطل بر چهره حق بپوشانند تا مردم را از آن رویگردان کنند و به جای آن باطلی که با حق مخلوط شده، به خورد آن‌ها بدهند؛ امّا مردمی که درک صحیح و معقولی از عدل ندارند، حتّی حکومت علی(ع) نیز بر آن‌ها تنگ می‌آید؛ هرچند ‌که نمی‌دانند. به تعبیر امیرمؤمنان

من ضاق علیه العدل فالجور علیه اُضیق (نهج‌البلاغه، خطبه 15).

     با توجّه به آن‌چه در خصوص انتظار گفته شد، خوب است نگاهی دوباره به حدیث معروفی بیندازیم که می‌گوید ظهور در زمانی رخ می‌دهد که زمین پر از ستم شده باشد که این حدیث چگونه با مباحث پیشین قابل جمع است. می‌توان چنین گفت:

     اوّلاً پر از ظلم شدن ، از علایم ظهور است نه از علل ظهور. در واقع‌، شرح مذکور که می‌گفت باید به شیوع ظلم کمک کرد ، از این پندار ناشی بوده که شیوع ظلم ، علتِ ظهور است؛ ‌در حالی که علّت ظهور این است که مقدّمات ظهور (همان مشخّص شدن جبهه حق و باطل و تقویت جبهه حق) آماده شده باشد. برای این‌که تفکیک مفهوم علامتِ شی و علّت شی بهتر مشخّص شود می‌توان از این تمثیل استفاده کرد.

     فرض کنید در یک ایستگاه قطار، تابلویی درست کرده‌اند که یک دقیقه قبل از ورود هر قطار به ایستگاه، آمدن آن را اعلام می‌کند ، و البتّه بعد از این اعلام، قطار می‌آید. در این‌جا این اعلام ، علامت آمدن قطار است نه علت آمدن قطار، و اگر ما بخواهیم به آمدن قطار کمک کنیم ، باید به موتور محرّک قطار بیندیشیم ، نه به دست کاری کردن در تابلوِ مذکور. ما هر قدر تابلو را تغییر دهیم، به خودی خود تأثیری در آمدن قطار ندارد.

     بحث شیوع ظلم نیز این گونه است و از این‌گونه علامت‌ها که خودشان علّت نیستند ، در خصوص ظهورموارد متعدّدی گفته شده است ؛ نظیر مثلاً آمدن دجال. همان طور که معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، بگردیم یک نفر به نام دجال بیابیم و از او حمایت کنیم که اقدامات خاصی را انجام دهد ، به همین ترتیب معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، به افزایش ظلم بپردازیم.

     ثانیاً آن‌گونه که استاد مطهری هم متذکّر شده ، در این حدیث تکیه بر روی ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است که مستلزم گروه مظلوم است و می‌رساند که قیام مهدی(عج) برای حمایت مظلومانی است که استحقاق حمایت دارند. بدیهی است که اگر در حدیث گفته شده بود زمین را پر از ایمان و صلاح و توحید می‌کند، بعد از این‌که پر از کفر و شرک و فساد شده بود، مستلزم این نبود که لزوماً گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشد. در آن صورت بود که می‌شد استنباط کرد که قیام مهدی موعود برای نجاتِ حقِّ از دست رفته و به صفر رسیده است، نه برای نجات گروه اهل حق ـ ولو به صورت یک اقلیت. (مطهری، 1371: ص 66 مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371.).

     ثالثاً به نظر می‌رسد با توضیحاتی که در خصوص چگونگی تقویت جبهه حق داده شد (این‌که وظیفه مهم، بالا بردن درک مردم درباره عدل و تشخیص حق از باطل است) می‌توان گفت: شاید مقصود از پر شدن زمین از ظلم ، به اقتضای درک انسان‌ها باشد، نه به اقتضای افعال خارجی ظالمانه آن‌ها، یعنی شاید مقصود این است مردم به رشدی می‌رسند که دیگر درک می‌کنند جهان پر از ظلم است و دیگر ظلم را تحمّل نمی‌کنند و برای همین منتظر عدل می‌شوند. برای این‌که مسأله بهتر روشن شود می‌توان به تاریخ بشر نگاهی کرد؛ برای مثال مردم زمان فرعون در ظلمی بزرگ به سر می‌بردند؛ امّا می‌توان گفت: اعتراض جدّی‌ به این ظلم نداشتند و گویی که به آن وضع راضی بودند یا حتّی برای این‌که مقایسه بهتر شود اگر میزان ظلمی که در کلّ جهان حدود 50 سال پیش می‌رفت را با ظلم امروز مقایسه کنیم، شاید مقدارش بیش‌تر نشده باشد؛ امّا حسّاسیت مردم جهان به ظلم بیش‌تر شده است. جنایاتی که امریکا در ویتنام انجام داد، شاید به مراتب شدیدتر از جنایاتی باشد که امروزه در عراق مرتکب می‌شود؛ امّا اعتراض جهانی که امروزه به این جنایات می‌شود، در آن روز به آن جنایات نمی‌شد.

     رابعاً کنار این حدیث ، احادیث دیگری نیز وجود دارد مبنی بر این‌که ظهور تحقّق نمی‌پذیرد ، مگر این‌که هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسد؛ یعنی سخن در این است که هر دو گروه به نهایت کار خود می‌رسند نه این‌که فقط اشقیا به نهایت درجه شقاوت برسند. همان‌طور که در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهور امام، به آن حضرت ملحق می‌شوند. معلوم می‌شود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد ، زمینه‌‌هایی عالی وجود دارد که چنین گروهی را پرورش داده است. این خود می‌رساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است ، بلکه فرضاً اگر اهل حق از نظر کمّیت قابل توجّه نباشند ، از نظر کیفیت ارزنده‌ترین اهل ایمانند و در ردیف یاران سیدالشهداء. افزون بر این که از نظر روایات اسلامی، در مقدّمه قیام و ظهور امام، یک سلسله قیام‌های دیگر از طرف اهل حق صورت می‌گیرد که به طور قطع این‌ها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه قبلی رخ نمی‌دهد و حتی در برخی روایات سخن از دولتی از اهل حق است که تا قیام مهدی ادامه می‌یابد (مطهری، 1371: ص 67 مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371.).

بخش سوم: آثار انتظار

     درخصوص اعتقاد به مهدویت و ظهور منجی جهانی دو نوع اثر را می‌توان بررسی کرد: اوّل آثار عملی‌ که بر این باور مترتّب است؛ یعنی اگر به ظهور مهدی اعتقاد داشته باشیم، چه کار باید بکنیم. این همان بحث انتظار بود که در بخش پیشین گذشت. دسته دوم آثاری است که به لحاظ نظری و گرایشی بر این اعتقاد مترتّب است که به این لحاظ می‌تواند پاسخی دیگر به چرایی بحث انتظار باشد؛ یعنی باید منتظر بود؛ زیرا انتظار واقعی که شرحش در بخش قبل گذشت ، این آثار را در جان آدمی به ارمغان می‌آورد که این‌جا به برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1. تحقّق خوف و رجای معقول در تمام تلاش‌های اجتماعی

1 ـ 1. رجای معقول (خوش‌بینی به آینده بشر):

     درباره آینده بشرنظرات مختلف است. برخی می‌گویند شر وفساد وبدبختی، لازمه لاینفک حیات بشری است و لذا زندگی بی‌ارزش است و عاقلانه‌ترین کارها خاتمه دادن به حیات و زندگی است.برخی هم معتقدند: بشر در اثر پیشرفت حیرت‌‌آور تکنیک و ذخیره کردن انبارهای وحشتناک وسایل تخریبی، به مرحله‌ای رسیده که بیش از یک گام با گوری که با دست خود کنده فاصله ندارد؛ در حالی که در منظر ما، ریشه فسادها و تباهی‌ها نقص روحی و معنوی انسان است. انسان هنوز دوره جوانی و ناپختگی را طی می‌کند و خشم و شهوت بر او و عقلش حاکم است. انسان بالفطره در راه تکامل فکری و اخلاقی و معنوی پیش می‌رود. نه شر و فساد لازم لاینفک طبیعت بشر است و نه جبر تمدّن، فاجعه خودکشی دسته جمعی را پیش خواهد آورد؛ بلکه جریان مبارزه حقّ و باطل ادامه می‌یابد و جلو می‌رود تا آن‌جا که در نهایت منجر به حکومت عدل حضرت مهدی(عج) خواهد شد و چنین نیست که زحمات اصلاحگران به سرانجام نرسد (مطهری، 1371: ص 59 و 60 مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371.  ، و نیز 1372 الف: ص 58 مطهری، مرتضی ، تکامل اجتماعی انسان، به ضمیمه هدف زندگی و ... . تهران، صدرا، هفتم، 1372ش، الف.).

     انسان در حالت عادی وقتی فراوانی ظلم و فساد و غلبه ظاهری ظالمان را در جهان می‌بیند، گاه با خود می‌اندیشد که آیا می‌توانیم در مقابل این موج عظیم کاری از پیش ببریم و وعده ظهور به ما می‌گوید که همه کارهای شما به سرانجام می‌رسد: وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ (انبیا (21): 105).

1 ـ 2. خوف معقول ( امید واهی نداشتن به تلاش‌های خود):

     وعده منجی جهان در عین حال به ما می‌گوید که به تلاش‌های خودتان فی نفسه امید نامحدود نداشته باشید؛ یعنی از خودتان انتظار نداشته باشید که کلّ عالم را به تنهایی اصلاح کنید. اقدامات شما شرط لازم برای اصلاح جهانی است؛ امّا شرط کافی نیست؛ یعنی خلاصه جامعه بشری در سیر تکاملی‌اش از مهدی بی‌نیاز نخواهد بود.

2. توجّه به کیفیت به جای توجّه به کمیت

     درتلاش‌های اجتماعی آن‌چه مهم است ، تقویت فرهنگی و معنوی جبهه حق است که این اقدام کیفی است، نه کمّی؛ یعنی آن‌چه مقدّمه ظهور است این نیست که به لحاظ شناسنامه‌ای تعداد مسلمانان یا شیعیان افزایش یابد؛ بلکه آن‌چه اولویت بیش‌تری دارد، این است که انسان‌ها تشنه حقیقت و عدالت شوند؛ پس تعداد یاران اوّلیه و اصلی حضرت شاید کم باشد؛ امّا چنان‌که گفتیم، به لحاظ کیفیت در زمره برترین انسان‌هایند که هر یک می‌تواند انقلابی در جان‌ها ایجاد کند. به تعبیر یکی از بزرگان، یاران مهدی(عج) اشخاصی از سنخ امام خمینی(ره) یا بالاتر از او خواهند بود. در واقع این‌که خوبان هم باید به نهایت کار خود برسند، تاکید مهمّی است بر این‌که بیش از کمّیت به کیفیت باید اندیشید.

3. خروج از پارادایم‌های رایج در تفکر غربی

     دوره جدید ، دوره سیطره فرهنگی جهان غرب بر عالم است و منتظر واقعی انسانی است که تحت این سیطره واقع نمی‌شود. ما امروزه بسیاری از سخنان، گرایش‌ها، رفتارها و ... را به گونه‌ای تنظیم می‌کنیم که در جهان مدرن و با الگوهای مدرن مقبولیت داشته باشد. از باب نمونه می‌توان به همین مسأله جهانی‌شدن اشاره کرد؛ در حالی‌که معتقد به ظهور مهدی، با معادلاتی رفتار می‌کند که در ظرف محدود معادلات دنیایی رایج در جهان مدرن نمی‌گنجد؛ بدین سبب، تمام معادلات آن‌ها را به راحتی به هم می‌ریزد که باز در این زمینه, نگاهی به سیره زندگانی امام خمینی(ره)

می‌تواند عبرت آموز باشد.

نتیجه گیری :

     از روزگاران کهن داستان ظهورمصلح ، درآخر الزمان، اصلی اساسی بوده است. پیشینیان بشر ، پیوسته به یادها     می آورده اند. اکنون نیز پس از گذشت قرنها ، درخلال یادگارهای انسانهای قدیم آثاری هست که ما را به گفته بالا رهنمون می کند.اصولا فتوریسم یعنی اعتقاد به دوره اخر الزمان و انتظار ظهور منجی عقیده ای است که در کیشهای آسمانی، یهودیت (جودائیسم) ، زردتشتی(زوراستریانیسم) ، مسیحیت ( در عمده شاخه های آن : کاتولیک، پرو تستان و ارتدوکس) ، مدعیان نبوت عموما و دین مقدس اسلام خصوصا به مثابه یک اصل مسلم قبول شده

 است و در باره آن در مباحث تئرریک مذاهب آسمانی، رشته تئولوﮊی بیبلیکان ، کاملا شرح و بسط داده شده است.

بشارتها و پیشگوییهایی که در باره مهدی (ع) و ظهور مهدی (ع) ، در کتابهای مقدس و دیگر آثار پیشین و در سخنان حکمای قدیم ، رسیده است، فراوان می باشد. انقلاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه همچون  دیگر  انقلاب ها بدون مقدمه وزمینه سازی شکل نمی گیرد . بلکه در آستانه ظهورانقلاب ها ونهضت هایی رخ می دهد و زمینه را برای قیام مصلح جهانی مهیا می کند .ایرانیان ازدیرباز باشناختی عمیق که ازاعتقادات  وفرهنگ  ناب محمدی نشئت می گرفت ، بسته به گرایش های خاص اعتقادی ، اجتماعی وفرهنگی  سعی می کردند نسبت به عظمت وجودی وابعاد مختلف شخصیت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه معرفت پیدا کنند و این دیدگاه ازآنجا که ریشه درفطرت وفرهنگ آنان داشت ، آنها را برای تشکیل یک حکومت واحد آماده کرد. انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید وبرای اولین باردرعصر انتظار حکومت اسلامی محقق شد وزمینه رابرای تحقق دولت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه هموارساخت .

اکنون نیزمردم ایران با همان خط مشی سعی در ارتقاء این سطح فکر وفرهنگ بین خود وجامعه دارند ، به گونه ای که ایران رابه جایگاهی برسانند که شرط تحقق حکومت واحد جهانی باشد وایران پایگاه آن بزرگوار گردد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مآخذ:

1. ابراهیمی دینانی، غلامحسین. قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی. تهران، مؤسّسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، دوم، 1372ش، ج3.

2. جوادی آملی، عبدالله. رحیق مختوم شرح حکمت متعالیه، قم، مرکز نشر اسراء، اول، 1375ش، بخش پنجم از جلد اول.

3. سوزنچی، حسین. حل پارادوکس آزادی در اندیشه شهید مطهری، قبسات، زمستان 1382 و بهار 1383، ش 30 و 31.

4. شریعتی، علی. انتظار مکتب اعتراض، تهران، نشر الهام، 1362ش.

5. صدر المتالهین شیرازی. محمد بن ابراهیم قوام، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چهارم، 1410ق، ج 8.

6. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت، موسسه اعلمی للمطبوعات، دوم 1422ق.

7. طباطبایی، سید محمد حسین، انسان از آغاز تا انجام، صادق لاریجانی، تهران، انتشارات الزهرا، 1363ش.

8. مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن. قم، دفتر نشر اسلامی،‌1375ش.

9. مطهری، مرتضی، انسان کامل، تهران: صدرا، اوّل، 1367ش، الف.

10. مطهری، مرتضی ، امدادهای غیبی در زندگی بشر، تهران؛ صدرا، سوم 1367ش،ب.

11. مطهری، مرتضی  ، پانزده گفتار، تهران، صدرا، اوّل، 1380ش.

12. مطهری، مرتضی ، تکامل اجتماعی انسان، به ضمیمه هدف زندگی و ... . تهران، صدرا، هفتم، 1372ش، الف.

13. مطهری، مرتضی ، حق و باطل تهران، صدرا، سیزدهم، 1372ش ب.

14. مطهری، مرتضی ، سیری در سیره ائمه اطهار، تهران، صدرا، پنجم، 1369.

15. مطهری، مرتضی ، سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، نهم، 1370.

16. مطهری، مرتضی ، سیری در نهج‌البلاغه، تهران، صدرا، نهم، 1372 ج.

17. مطهری، مرتضی ، عدل الهی، تهران، صدرا، هشتم، 1373 الف.

18. مطهری، مرتضی ، فطرت، تهران، صدرا، چهارم، 1372 د.

19. مطهری، مرتضی ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371.

20. مطهری، مرتضی ، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج5، جامعه و تاریخ، تهران، صدرا، هفتم، 1374.

21. مطهری، مرتضی ، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج6، زندگی جاوید یا حیات اخروی، تهران، صدرا، هشتم، 1373 ب.

22. نهج‌البلاغه. تصحیح محمد دشتی، مؤسّسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم ، اول 1364ش.

 

 

سیمای ظهور

سیمای ظهور وایرانیان

 

 

راستش را به ما  نگفتند یا لااقل همه حقیقت را به ما نگفتند .گفتند تو که بیایی خون به پا می کنی ،جوی خون به راه می اندازی وازکشته پشته می سازی وما را ازظهور تو ترساندند.

ما ازهمان کودکی تورا دوست داشتیم ، لحظه لحظه عمرمان به تو عشق می ورزیدیم وبا همه وجودمان بی تاب آمدنت بودیم .

اما .... اما کسی به ما نگفت که چه گلستانی می شود جهان، وقتی که تو بیایی . کسی به ما نگفت که آن ساحل امید که درپس این دریای خون نشسته است ،چگونه ساحلی است ؟ آن بهشت را کسی برای ما ترسیم نکرد.1

 

بی شک ظهور توای منجی بشریت وای محبوب  ازلی بزرگ ترین وزیباترین وشادترین جشن عالم خواهد بود.

انقلاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه همچون دیگر انقلاب ها بدون مقدمه وزمینه سازی شکل نمی گیرد . بلکه در آستانه ظهورانقلاب ها ونهضت هایی رخ می دهد و زمینه را برای قیام مصلح جهانی مهیا میکند .

ایرانیان ازدیرباز باشناختی عمیق که ازاعتقادات وفرهنگ ناب محمدی نشئت می گرفت ، بسته به گرایش های خاص اعتقادی ، اجتماعی وفرهنگی  سعی می کردند نسبت به عظمت وجودی وابعاد مختلف شخصیت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه معرفت پیدا کنند و این دیدگاه ازآنجا که ریشه درفطرت وفرهنگ آنان داشت ، آنها را برای تشکیل یک حکومت واحد آماده کرد. انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید وبرای اولین باردرعصر انتظار حکومت اسلامی محقق شد وزمینه رابرای تحقق دولت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه هموارساخت .

اکنون نیزمردم ایران با همان خط مشی سعی در ارتقاء این سطح فکر وفرهنگ بین خود وجامعه دارند ، به گونه ای که ایران رابه جایگاهی برسانند که شرط تحقق حکومت واحد جهانی باشد وایران پایگاه آن بزرگوار گردد.

حضرت امام (ره) پیرامون اینکه ایران کشورامام الزمان است ، فرموده اند :

« ... این کشوری که کشور ائمه هدی علیهم السلام وکشور صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه است ، کشوری باشد که تا ظهورموعود ایشان به استقلال خودش ادامه بدهد، قدرت خودش را درخدمت آن بزرگوار قراربدهد که عالم را ان شاء الله به عدل وداد بکشد وازاین جورهایی که برمستضعفان می گذرد ، جلوگیری کند »2

 

 قابل توجه است که بگوییم همه اینها با منابع روایی شیعه وسنی که مبتنی بروجود ایرانیان وزمینه سازی ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه است ، صدق می کند. روایت حاکی ازاین است که انقلاب وحرکت ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه بعد ازفراهم شدن مقدمات وآمادگی های منطقه ای وجهانی ازمکه آغاز می گردد ....

اما درسطح منطقه دوحکومت هوادار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه درایران ویمن تشکیل خواهد شد ... که یاران ایرانی آن حضرت مدتی قبل ازظهور، حکومت خویش را تاسیس می کنند ودرگیر جنگی طولانی می شوند وسرانجام درآن پیروز می گردند واندک زمانی پیش ازظهور آن بزرگوار دربین ایرانیان دوشخصیت یکی سید خراسانی باعنوان رهبرسیاسی وجوانی دیگر به عنوان رهبرنظامی ظاهر می شوند وایرانیان با رهبری این دوتن نقش مهمی رادرحرکت ظهور آن حضرت ایفا خواهند کرد.

همچنین درروایات آمده که مقدمه ظهور آن بزرگوار ازایران خواهد بود ...

نقطه آغاز ظهور او ازسوی  مشرق است وچون آن هنگام فرارسد ، سفیانی خروج می کند . یعنی آغاز مقدمات وزمینه ظهور آن حضرت به دست طرفداران  سلمان فارسی ، یاران درفش های سیاه فراهم می شود ونهضت آنان به دست مردی ازقم به وجود می آید . ازقم قیام ومردم را به حق دعوت می کند. گروهی که گرد او جمع می شوند دل هایشان چون پاره های آهن محکم واستوار است وآنچنان نستوه اند که از تند بادها وطوفان های کارزار نمی هراسند وازنبرد خسته وافسرده نمی شوند ووحشتی به دل راه نمی دهند وهمواره توکل واتکاء آنها به خداوند است وفرجام نیکو ازآن تقوا پیشگان است .3

آنان پس ازبپاخاستن وبه وجود آوردن انقلابشان ازدشمنان خود (ابرقدرتها) می خواهند که آنها رابه حال خود رها کنند ودرامور آنها دخالت نکنند اما آنان براین امراصرار دارند . حق را می جویند ،به آنان نسپرده نمی شود ، باردیگر خواستار آن می شوند ، چون دیگر بارنیزسپرده نمی گردد، پس سلاح به دوش می گیرند ومبارزه می کنند تا اینکه قیام می کنند ...

وپرچم نهضت رابه دست صاحب شما یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه می سپارند وکشته های آنان شهیدان راه حق هستند 4 ورهبر آنان پرچم اسلام را به حضرت صاحب  الزمان عجل الله تعالی فرجه تحویل می دهند.

درآیه 38 سوره محمد خداوند  می فرماید :

وان  تتولوایستبدل قوما غیرکم ثم لایکونوا امثالکم

اینک شما کسانی هستید که فراخوانده می شوید تا درراه خدا انفاق کنید . برخی ازشما درانفاق بخل می ورزند وکسی که بخل کند به خویش بخل می کند وخداوند بی نیازاست وشما نیازمندید واگر روگردان شوید ، خداوند گروهی راغیر ازشما جایگزینتان می نماید وآنان مثل شما نیستند.

 درتفسیر5 آمده  است : هنگامی که پیامبر صلی الله علیه واله این آیه را قرائت نمود ، اصحاب عرض کردند: « یا رسول الله ، اینها چه کسانی هستند که اگر ما روی گردان شویم ، جایگزین ما می شوند ؟ » پیامبراسلام صلی الله علیه واله با دست مبارک به شانه سلمان فارسی زد وسپس فرمود :« او وطرفداران او ، به خدایی که جانم دردست قدرت اوست اگردین وایمان بستگی به کهکشان ها داشته باشد ،مردانی ازفارس (ایرانیان) به آن دست  می یابند.»

 

 این مطلب دلالت دارد که وعده الهی به زودی در بین اعراب محقق می شود وآنان ازدین روبرمی گردانند وخداوند فارس (ایرانیان) را جایگزین آنها می کند که مانند آنان عرب زبان نیستند .. ودلالت دارد که پیروزی اسلام دراین مرحله ازایران آغازمی شود وبه طرف قدس ادامه می یابد ومقدمه برای ظهورحضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه است .

به طور خلاصه حکومت زمینه سازایرانی به دو مرحله تقسیم می شود .

مرحله اول آغاز نهضت آنان به وسیله مردی از قم کسی که حرکتش سرآغاز امرظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه است چه اینکه روایات گویای این است که « آغاز نهضت آن حضرت ازناحیه مشرق زمین است .»6

مرحله دوم ظاهر شدن دوشخصیت موردنظر . مطالب  فوق تنها گوشه وبخشی ازبی شمار آیات و روایاتی است که اشاره به ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه ونقش کلیدی ایرانیان به عنوان یاران خاص و مبارز امام زمان عجل الله تعالی فرجه دارد.

 بی شک با نگاهی به روایات ،تعداد یاران آن حضرت اعم ازمرد وزن ، به خود وایرانی بودن خود افتخار می کنیم ودرمی یابیم که بهتراست خود رابرای یارامام زمان عجل الله تعالی فرجه بودن آماده کنیم . به گونه ای باشیم که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه ما را جزویاران صدیق خودش قراردهد.

 

 --------------------------------------------------------------------------------

 

 پی نوشت:

 

1- سید مهدی شجاعی

 

2- صحیفه امام ، ج 14 ، صفحه 309

 

3- امام کاظم (علیه السلام) ،بحارالانوار ،ج 60 ، ص 213

 

4- بحارالانوار ، ج 52 ، ص 243

 

5- مجمع البیان ، ج 3 ، ص 208 ، نورالثقلین ، ج 1 ،ص 642

 

6- بحارالانوار ،ج 52 ، ص 252 ، به نقل ازاربعین حافظ ابونعیم.

 

 

 

شهادت امام هادی تسلیت باد

سلطان کرامت به فدای کرمت

یا حضرت هادی سر ما و قدمت

از حق طلبیدم که به کوری عدو

آباد شود به دست مهدی حرمت

ادامه مطلب ...

از آیین ها تا سیاه بازی

فایده و معنای آیین

به طور خلاصه می توان فایده آیین ها را بدین صورت بر شمرد:

اول آیین شکلی از معرفت و شناخت است.

دوم: آیین می تواند یک روش تعلیم باشد.

سوم:آیین ممکن است برای مهار کردن حوادث احتمالی اینده اجرا شود.

چهارم:آیین غالبا برای بزر گداشت نیروی فوق طبیعی به کار می رود.

پنجم:آیین می تواند سرگرم کننده و لذت بخش باشد.

آیین ها و تئاتر از عوامل اساسی مشابهی استفاده می کنند:موسیقی رقص,گفتار,صورتک,لباس,اجرا کنندگان,تماشاگر و صحنه.در اکثر آیینها ابتدایی,استفاده از رقصهای پانتومیم به همراه موسیقی ضربی ضروری است و صدای آوازی نیز گاه ضرورت می یابد.گفتار و دیالوگ در آیینها از ضرورت کمتری بر خور دارند,اما صورتک و لباس از وسایل اصلی اجرای آیین به شمار می آیند.

آیین در مصر باستان و خاور نزدیک

مطالعات اخیر در نقاشیهای به دست آمده از عصر یخبندان,حاکی از آن است که انسان از 3000سال پیش مراسم ایینی اجرا می کرده است و از هزار های بعد از این تاریخ یعنی 2000 سال پیش در یکی از غارهای فرانسه و اسپانیا یک نقاشی به دست آمده است مربوط به شکار.اما نظر ما درباره این نقاشی های اولیه هنوز محقق نیست زیرا اطلاعات کافی برای روشن شدن حقیقت در دسترس نداریم.

به نظر می رسد,قدیمیترین محل استقرار دایمی انسانها حدود 8000 سال پیش از میلاد در بین النهرین بوده است. 

شواهد نشان می دهند که اجرای آیین حاصلخیزی زمین در این دوران معمول بوده است.جامعه کم وبیش ایستایی بود که در مقابل هر نوع تغییری که آیین آنها را به تئاتری مستقل هدایت کند,مقاومت می کرد.یونانیها به عنوان نهادی مستقل تاسیس کردند.لذا خاستگاه تئاتر و درام اروپایی و هم چنین پانتومیم را به عنوان نمایشی مستقل باید در یونان جست و جو کرد.

 

نمایش (میم) در یونان

امروزه رسم بر آن است که تئاتر یونان را تقریبا همواره,در چهار چوب نمایشهای تراژدی و کمدی,و در جشنواره هایی رسمی بررسی کنند.اما پیداست پیش از این جشنواره ها فعالیتهای گسترده تئاتری وجود داشته که از ارزش کمتری برخورد دار بوده اند,ما از این گونه نمایشها خیلی کم می دانیم,زیرا جز جشنواره های رسمی نبوده اند از این رو منابع بسیار اندکی در باره آنها به دست ما رسیده است.

همه انواع سرگرمیها را معمولا تحت نام (میم)جمع می بندند.

اصطلاح میم معمولا بدون تمایز هم به نوشته ها و هم به اجرا ها اطلاق می شود.میم شامل نمایشهای کوتاه,رقصهای روایی,تقلید جانوران و پرندگان ,آواز,آکروبات,شعبده بازی و غیره است. گرو ههای کوچک میم در سده پنجم در میهمانیها و مناسبتهای دیگر نمایش می دادند لذا می توان گفت(میم)احتمالا اولین نوع نمایش حرفه ای است که صرفا برای سرگرمی بوجود آمد گروه اجرا کنندگان میم اولین گروهی بودند که زنان را در نمایشهای خود شرکت دادند. 

نمایش میم ظاهرا در سده ششم از میلاد از مگار برخاسته است.مستعمرات یونمان در جنوب ایتالیا و سیسیل در سده پنجم علاقه زیادی به این نمایشها داشتند,اما اینگونه نمایشها تا دوره هلنی-یعنی آغاز سلطه اسکندر – در حوالی شرق مدیترانه شکوفا نشدند.بعد از 300 سال پیش از میلاد اجرا کنندگان میم به طور روز افزونی در جشنواره ها ظاهر شدند,ولی هرگز به عضویت صنف هنر مندان دیونوسوس در نیامدند.گرایش روز افزون به میم به حدی می رسد که حدود 300-250 پیش از میلاد در اسکندریه و جنوب ایتالیا مدرسه ای به نام مدرسه نویسندگان ادبیات میم تاسیس شد.

هشت نمایش کوتاه از هروداس که در نیمه اول سده سوم در اسکندریه می زیست,به دست ما رسیده است که اکثرا کوتاه(کمتر از صد سطر)نسبتا لطیف و ماهرانه نوشته شده اند و دارای صحنه هایی واقع گرایانه از زندگی روزمره مردم آن روزگار هستند.

در جنوب ایتالیا(میم) را (فلیاکس) می خواندند. گفته می شود رینتون که در نیمه اول سده سوم تارنتوم زندگی میکرد,آن را قاعده بندی و تنظیم کرده است از سی و هشت نمایش میم که به او نسبت می دهند تنها تکه های معدودی به جا مانده اند که اکثرا هیلارو ترا گودیا در هجو تراژدی هستند. با آنکه (میم) در سرتاسر حوزه هلنی محبوبیت داشت اما مورخان بیشتر به (فلیاکس) توجه نشان داداند.

جالب ترین نکته در باره میم شکل صحنه های آن است.نقاشیهای به دست آمده سکوی مرتفعی را با سطحهای مختلف نشان می دهند که روی ستونهایی تزیین شده قرار گرفته اند و بین ستونها پرده یا دیوارهای رنگ آمیزی شده نصب شده است. برای ورود بازیگران به صحنه پله هایی از پایین صحنه تعبیه شده است. نمای صحنه در این نقاشی ها متنوع است گاهی یک ایوان یا درگاه ستونهایی با نقشهای تزیینی و گاهی یک پنجره و سر سرا در طبقه بالای آنت است. در میان وسایل صحنه درخت, محراب, تاج, صندوقچه و چیزهای دیگر دیده می شود.

بعضی از محققان این نقاشیها را به عنوان مدارکی حاکی از کاربرد صحنه های موقتی توسط اجرا کنندگان میم تعبیر می کنند. آنها معتقدند که این صحنه های موقتی قابلیت حمل و بر پایی در گروههای سیار را داشته اند و عده ای به عکس معتقدند که این نقاشیها,صحنه های تئاتر های دایمی را مجسم می کنند. 

 

خیمه شب بازی

خیمه شب بازی یا شب بازی,شب هنگام در داخل خیمه انجام می شد و از نمایشهای عروسکی بود.به این نمایش پهلوان کچل یا کچلک بازی هم اطلاق می شد.صحنه,صندوقی بود به طول ربع و به بلندی نیم ذرع.

یک طرف صندوق به طرف تماشاچیان باز میشد و سه طرف دیگرش,اتاقی را نشان می داد.نمایشگران در پشت صندوق قایم می شدند و تعدادآنها گاهی بسیار زیاد و تا هشتاد نفر می رسید.

معمولا دو نفر نوازنده هم وجود داشت که یکی کمانچه و دیگری ضرب می نواخت و در جلو خیمه می نشستند.نمایشنامه,پایان غیر مترقبه ای داشت و اغلب اوقات دیوی از آسمان تنوره می کشید و فرود می آمد و تمام عروسکها را با خود می برد. 

 

نقالی

نقالی: یعنی نقل یک واقعه یا داستان به صورت نظم یا نثر,نقال داستان یا واقعه را با آب و تاب و با حرکات و سکنات ویژه و نیز متناسب با حس و حال قصه توام می کرد. منظور از نقالی تحریک احساسات شنوندگان و بینندگان بود.

از این رو,نقال می توانست در جای خود عده ای از افراد را به کار اجتماعی یا عمومی و شخصی تهییج کند.

نقالی داستانهای شاهنامه فردوسی به غیر از عنصر سرگرمی,احساسات وطن پرستانه و سلحشورانه شنودگان را بر می انگیخت.نقالی انواع مختلفی دارد، از جمله(حمله خوانی)که نقل قسمتهایی از کتاب(حمله حیدری)میرزا محمد رفیع,شاعر ایران بود.پرده داری یا شمایل گردانی نقالی دیگری بود که بیشتر ابعاد مذهبی داشت.

گاهی هم نقالی با صدای ساز همراهی می شده است.چنانکه در آذربایجان,نقالها که عاشق خوانده می شدند,داستانهای عامیانه نظیر کور اوغلی اصلی و کرم عاشق غریب را با هیجان تمام همراه ساز بازخوانی می کردند.قهوه خانه ها,یکی از مهم ترین پایگاههای نقا لان و عاشق ها بوده است.

داشتن وجهه و اعتماد در بین مردم,حس و قدرت تشخیص و تجسم,دارا بودن حافظه قوی و سرعت انتقال بلاغت و فصاحت,آشنایی با روان شناختی عامه استعدادبازیگری و صدای خوش آهنگ از خصوصیات نقالان محسوب می شد. 

 

بقال بازی

بقال بازی هم از انواع تقلید بود که شکل و قالب نمایش خاصی را به خود گرفت.در بقال بازی,یک بقال خسیس و یک شاگرد مضحک و اغلب تنبل و فراموشکار و خل وضع وجود داشت که با حرکات و حرفهایش,مردم را می خنداند.

در واقع,بازیگران اصلی بقال بازی دو نفر بودند.بقال بازی نوعی نمایش مردمی توام با انتقاد اجتماعی و سیاسی بود.بعد ها از درون بقال بازی نمایش تخت حوضی یا رو حوضی و سیاه بازی سر در آورد. 

 

 معرکه

معرکه موضوعی است که شخصی گروهی از مردم را به دور خود جمع کند و هنری که دارد به ظهور رساند (نمایش دهد).

معرکه گیری بر اثر مرور زمان تحول پیدا کرد و رفته رفته از بین رفت.معرکه ها به مناسبت فصل از یکی دو ساعت از آفتاب برآمده,شروع می شد و تا نزدیک ظهر و گاه تا غروب ادامه می یافت.

معرکه گیر ها گاهی جای خود را به معرکه گیرهای دیگر می دادند.آنها به تعبیر خواب هم می پرداختند.مارگیری,شعبده بازی,مداحی,پهلوانی,بزرقصانی,میمون بازی و بند بازی از جمله معرکه هایی بود که در تهران و شهرهای دیگر ایران انجام می شد.

 

نمایش شادی

تقلید نمایش شادی بود که عنوان مضحکه نیز بر آن اطلاق می شد.تقلید در واقع از تحول نمایشهای پیش پرده دسته جات مطربی پدید آمد و در آنها مضامین و موضوعهای اساطیری,تاریخی و مسائل مربوط به زندگی روزمره و پدیده های شبه اخلاقی به کار گرفته می شد. این موضوعها بیشتر از حکایتهای عامیانه و اساطیر نشات می گرفت و به صورت مکتوب نبود و بالبداهه,توسط مقلد ادا می شد و قصه آن به مرور توسعه می یافت.تقلیدها را می توان به تقلید های تاریخی,اساطیری,تقلید های مر بوط به زندگی روز مره تقلید های تخیلی و شبه اخلاقی تقسیم کرد. 

 

نمایشنامه تخت حوضی یا سیاه بازی

نمایشنامه های رو حوضی با اینکه ریشه در دوره صفویه دارد,اما از سال 1295 شمسی نضج بیشتری گرفت.این نمایش گونه خاصی از نمایش بود شباهت زیادی به(کمد یادلارته)ایتالیا و (وارثیه)اروپایی داشت و بدیهه سازی و بدیهه سرایی,محور اصلی این نوع نمایشنامه بود.رقص و آواز نیز چاشنی آن می شد.پایان خوش و نتیجه گیری اخلاقی از خصوصیات آن بشمار میرفت.در نمایشنامه رو حوضی معمولا دو تیپ حضور داشتند.یکی حاجی یا حاکم و دیگری سیاه که معمولا(مبارک)نام داشت و نوکر بود,به گونه ای که سیاه سمبل مردم زجر دیده و حاکم ,تجلی حکومت وقت بود.