avijah ......... آویژه

آویژه یعنی: خاص و خالص - پاک و پاکیزه

avijah ......... آویژه

آویژه یعنی: خاص و خالص - پاک و پاکیزه

یوسف زهرا(س)دوستت دارم

سلام مولا..........سلام آقا

یه چیزایی نوشتم همش پاک شد.باشه.دیگه لیاقت حرف زدنم ندارم...این قد بد شدم...................آقا جونم دلم گرفت......من عقب موندم............من از قافله انتظار عقب موندم.....دیگه کو اون قلب منتظر که برات بال بال می زد..........دیگه کو اون دلی که برات می تپید

این بلا ها چیه داره میاد سراغم........آقای من.......مولای من........خجالت می کشم .از روی مبارکت شرمگینم.قولی بهت دادم ولی بهش عمل نکردم.همین برای عنایت نکردنت به من کافیه.هرچند می دونم اینقد مهربونی که اگه صد تا قولم بشکنم..باز هوامو.....داری............

مولا خب چی کار کنم...............آقا............چیجوری دلمو برگردونم.........یادته اونوقتا..هرشب........زیر آسمون خدا..............با چه اشکی......برات دعا می کردم...التماس خدا را می کردمم که بیایی..........وقتی من تنهات بذارم.................دیگه

مولا..........من خیلی بدم.خیلی ..........بازم بگم.... منو ببخش

اخه چند بار.کاش یه سیلی می خورد تو گوشم تا از هرچی فکر دنیایی راحت شم.............تا فقط تو تو دلم باشی.........مولای من.....عزیز من.......می دونم دیگران با چه شوقی منتظرتن...........می دونم ومی خونم که با چه اشکی برات دعای فرج می خونن.....میدونم چه کارایی میکنن چه نذرایی میکنن

آخه منم ادمم.........به چه جراتی دارم با هاتون حرف میزنم....به چه جراتی دارم به نامتون مینویسم..........چرا باید این همه ادعا کنم

ولی یه چیزی رو خوب میدونم..................آقاجونم........به خدا به خدا خیلی خیلیییییییییییییییییییی

دوستون دارم...............می دونم که ارزشی نداره...میدونم اگه دوستتون داشتم بایدبه حرفتون گوش بدم....ولی اقا........................میدونم ولی هم نداره

آقا دلم تنگه.دلم تنگه..........همه هرروز بهتر و بهتر میشن.....من چی؟جز پسرفت از خودم چی میبینم.............چرا اینقد درگیر شدم.............مولا من با چه رویی دارم برای شما مینویسم.......شما خیلی مهربانی و عزیزی........من دیگه چرا این قد پررو ام..............آقا نمیدونم چی بگم........ نمی دونم از چی بگم.از کجا بگم......از کدوم اتفاق.از  کدوم دلتنگی............از کدوم دل نشکسته.........از کدوم اشک نریخته.از کدوم گناه..........از کدوم امید...........از کدوم یکی از شرمندگیام....از کدوم عمر به باد رفته.....از کدوم آدمای کم سن و سال  پاک و خالص و بی ریا..................

یا صاحب الزمان)عج(...........آقا.....اگه واقعا حجاب ظهورت منم.........آقا به خدا راضی نیستم زنده باشم....حتی با تمام گناهام نمیخوام به خاطر من .شما تو غیبت بمونی...............آقا.......من از کدوم جمعه بگم....از کدوم جمعه ای بگم که وقتی شب شده فهمیدم..........که /اره انگار امروز متعلق به کسی است/...........آقا شرمندتم......شرمندتم..........من خیلی بدم.خیلی بدم..............ا ........من لیاقت حتی فکر کردن به شما رو ندارم...........من باید برم بمیرم..........خدایا اگه قراره با بیشتر شدن عمرم .آقا مو از یاد ببرم. زخمی به قلبشون بزنم..........ازت خواهش می کنم..التماس می کنم منو ببر................نذار وجودم باعث دل شکستگی مولام بشه.............خدایا نذار اشکم خشک بشه..........حتی اگه دیر به دیر از قفس چشمام آزاد میشه.........................مولا...............................

یه چیزی..................................................منو ببخش.................................منو ببخش و از من راضی باش  و محبتت را تو دلم بنداز...دوسم داشته باش...........این برای من مهمتر از  هرچیزیه.........

من یه آدم گنه کار.......که کاری جز شکستن دل ندارم.......................اعتراف می کنم که سخت محتاج مولای عزیزم هستم...........و سخت به او احتیاج دارم...کسی جز او ندارم.........واگه تو ای گل من..مواظب من نباشی...........من توی هر پرتگاهی که فکرشو  بکنی می افتم...........دستمو دادم به تو ..........اگه توی شلوغی  دستم شل شد.....تو سفت بگیرش...........که طاقت گم شدن ندارم ......که خیلی وقت نیست که پیدا شدم.............................................

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج).........................

اللهم عجل لولیک الفرج به حق مولانا حسین بن علی (ع)

تا عمر دارم دوست دارم.........منتظر تو میمونم................آقا ی من جاده انتظار خیلی طولانیه.بااین حال صدای پاهاتو میشنوم.........زودتر بیا که نایی برایم نمانده .نذارچشمم به جاده سفید بشه و ...

پایان...........................!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

آقا همه جا از وقت وصال حرف میزنند و من از دل سیاهم.................ببخشید..........حلال کن آقا

ای یوسف زهرا(س).........................................دوست دارم......فدات بشم

جمعه ای دیگر

تنهایی با تو می گویم

بسم الله الرحمن الرحیم ، اللهم صل علی محمد و آل محمد ، سلام! بر تو ای عشق! که چون الفبای تو بر ما آموختند و از تو بر ما دمیدند ، زنده شدیم.

و امّا بعد... آخرین لحظات جمعه ای دیگر می روند و گویا این بغض ها تمام شدنی نیست. مهدی جان! آری . همه کار کردیم ولی تو را نیز فریاد زدیم! مهدی جان! خطا کردیم ، از ما مرنج مهدی جان! لحظه ای تو را ز یاد بردیم ، بر ما مگیر! مهدی جان میبینی! هنوز هم به فکر خویشتن خویش هستیم، و هنوز هم درک نکردیم که چه غم ها بر تو روا داشتیم، مهدی جان! بیا و قلب ما را شفا بده! چه دروغ ها گفتیم و چه عهد ها شکستیم و چه دل ها که نشکستیم! مهدی جان حقیرانیم، بیا و بزرگی مردانگی علی زیستن را در نظر ما زنده گردان، بیا و زیبایی دروغین پرده های نیرنگ خود بافته و حجاب های ریا و مادیات فریبنده را ، فروانداز و پرچم آزادگی و مهر و محبّت و همسایه نوازی و دینداری و برادری و برابری بر افراز.

مهدی جان ! ای پدر ما و ای پدر پدران ما ؛ بیا و یتیم نوازی کن. چشمان اشکبار ما به رهِ آمدنت دوخته اند؛ دلها همگی سوخته اند؛...

ندیده عاشقت شدیم مهدی جان!

متولّد که شدیم آقاجون شاهد بودی که؟! بابابزرگ مهربون تو گوشمون اذان که خوند ، اسم مبارک تو هم را به گوشمون خوند؛ نماز که می خوند ، تو قنوتش ، از تو می گفت؛ تو دعاهای شبونش همیشه نام تو می برد؛ مگه میشه عاشقت نبود؟!!! وقتی بدرقه مون می کرد ، ما را دست تو می سپرد و میگفت: دست امام زمون روی سرتون باشه؛

زندگی می رفت و می رفت! تو مساجد، تو تکایا ، تو خیابون تو بیابون ، همه جا ذکر تو بود! می گفتند: ای گمشدة فاطمه ، ای یوسف زیبارو ، ای چو ایوب چه صبری با توست!! همه جا بر سر هر در ، صلواتی بر توست ، تو کجایی؟ من کجایم؟!!! من چه خوابم تو چه بیدار ! من چه نادان تو چه محزون و صبور ! بأبی انت و امّی آقاجون.

آقاجون ما هنوز داریم داد خودمونو می زنیم. هر چی آدم خوبه آقاجون دارند میرند پیش خدا! ما که هستیم که باشیم؟چه باشیم؟ عمر ما هم داره می ره آقاجون ! یادمه بابا بزرگم که می مرد، هنوزم یاد تو بود ، هنوزم از تو می خوند: بسم الله الرحمن الرحیم ، اللهم کن لولیک الحجت بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.

مهدی جان ! او نیز با خنده ای رفت و به دنیا خندید !

و امید و انتظار...

مهدی جان! انتظار آمدنت را می کشیم ، هر لحظه چشممان به راه است که می آیی. و هرگز به نبودنت عادت نمی کنیم. بیا که ما صبری و عمری چون تو نداریم.

خدا کند تو بیایی

 روز دیگر رفت و دلبر دیر کرد

شبی دیگر آمد ولی دلبر نیامد ، مهدی جان! آخه جانم به فدایت بیا و دیدگان ما رو به جمالت روشن کن. مهدی جان! چه ظلمی به تو کردیم که اینگونه باید فراقت رو تحمل کنیم!

ما تسلیمیم مهدی جان! تسلیم! می دونم که همون عشق به مهدی هم رو خدای تو مهدی جان بواسطه ی دعاهای تو در حق ما در ما دمیده است، می دانم!

مهدی جان! روزگار ها آمدند و رفتند ، حکومت ها آمدند و سرنگون شدند، گل های زیادی در راه اسلام پرپر شدند و عروج کردند... همه ی اینها آمدند و رفتند. با آنکه این قرن ها زود گذشت ، چه دیر می گذرند این دقیقه ها و ثانیه های بی تو زیستن.

و باز هم در اشتباه خویش افتاده ام! و فکر می کنم که تو نیستی! تو هستی. من نیستم! آقاجون! کاری کن که از این لبه ی پرتگاه نیستی به دامنه ی سرسبز هستی صعود کنیم مهدی جان! خدا می داند که اینقدری که ما ادا در آوردیم و گفتیم و داد زدیم که بیا ، مهدی جان ، همه چیز هست و هیچ چیز بدون تو طعم خوشی ندارد ، با این حال آقا! شبانه روز مراقب ما بودی که مبادا خطا کنیم ، هوامون رو داشتی ، دعامون کردی قربونت برم!

مهدی جان! ما هم دستامون رو بلند می کنیم و بر تو و امامان معصوم درود می فرستیم و مکرراً از خدا خوشنودی تو را می خواهیم! الهی! آقامون همیشه سلامت باشه و دلش از پیروانش شاد باشه! الهی تموم کسانی که بودند و رفتند که در راه شناخت امام و شناسوندنش تلاش کردند ، خدایا همه را در صف سپاهیان مهدی گرد آور. الهی صبر ما را زیاد ، عقل و علم و عمل ما را توأمان افزون فرما تا به آنچه می بینیم به درستی پی ببریم و از آنچه نمی بینیم نگوییم که نیست و یا نبوده است!!

الهی ! ما را یاری ده تا به عشق مولامون و به عشق شیعه بودن و به عشق الهی زیستن به شناخت آقامون و دینمون و دنیامون، تلاش کنیم و آنگونه که شایسته هستیم معرفت یابیم.

مهدی جان خیلی مظلومی! از وقتی که به دنیا آمدیم، نام و ذکر تو را چون مرواریدی که در صدفی پنهان است، نشونمون می دادند و سریع مخفی اش می کردند. به بی تو بودن عادت کردیم و فکر می کردیم که فقط باید انتظار بکشیم و این انتظار تمامی ندارد ، انتظاری بی سود ، و به راستی که بیهوده می اندیشیدیم. اگر هر لحظه می دانستیم که تو بر ما نگه می کنی ، هر لحظه کاری می کردیم که تو را شاد کنیم، نه آنکه فراموشت کنیم و چه شرم آور است این کلام که من می گویم ، ولی حقیقت است و نباید حقیقت به این بزرگی را فدای مصلحت دروغین خود کنم.

آقاجون! این همه درس خواندیم: ریاضی، فیزیک، تاریخ و ... خوندیم ولی به جز موارد محدودی ، از تو و درباره ی تو تحقیق و مطالعه نکردیم،

مهدی جان! دیپلم گرفتیم ، ولی هیچ واحد درسیمون درباره ی تو نبود ، نظریه ی کوانتوم خوندیم ولی دلیل غایب بودن تو را درک نکردیم...

آن همه معادلات ماتریسی چند مجهولی حل کردیم ولی یکبار نشد سال قمری که اکنون در اونیم از سال تولّدت کم کنیم و ببینیم که چند سالته آقاجون! هر سال جشن تولدت رو می گرفتیم ولی شادی می کردیم در حالی که غم فراق تو بر دلمون داغ نهاده بود. جشن تولدت رو می گرفتیم ولی نفهمیدیم که چند تا شمع باید رو کیک تولّدت بذاریم. آقاجون خیلی مظلومی! چند ساله که اسیر این قوم جاهلی! چند قرنه که حکومت ها اومدن و جنگ ها بپا کردند،به کودکان بی دفاع هم رحم نکردند، عالمان ربّانی بسیاری را مخفیانه شهید کردند که تنها گناهشون عشق ورزیدن به خاندان پیامبر و شما بود.

همه ی اینها اومدند و دیدیم که هیچ حکومتی بمانند محمدوار ، علی وار و ائمه وار زیستن و حکومت جهانی اسلام نیست. مهدی جان! درود بر شما باد به تعجیل ، بیا منتظریم.

الهی! به برکت مهدی فاطمه که گفتی اگر فاطمه نبود ما و جهانیان را نمی آفریدی ، به ما بیاموز و تربیتمان کن که اگر راه می رویم به عشق تو باشد و اگر نفس می کشیم به عشق و اذن تو باشد. ای خدا! تو خود عشق و دوست داشتن را آفریدی، پس تو خود آن را به بهترین نحو در ما زنده گردان و ما را به حال خودمان وامگذار.

 

 

وداع جمعه

 

باز حرف می زند نسیم

غبطه می خورد بهار

حرفهای انتظار یار

در کنار سبزه‌های سبزه زار

باز لحظه وداع جمعه است

باز التهاب جمعه‌ای

که از تپش

به صبح شنبه‌های خویش نعره می‌زند

باز درد دوریت مرا فشرده است

چون فشار سنگها به روی آب

چون حضور ممتدت

نسیم!

از پس کرانه‌های دور می‌رسد به گوش

باز انتظارهای بی شفقتت

مرا به من رها نمی کند!

 

 

 

الهم عجل لولیک الفرج

الهم عجل لولیک الفرج

 

ظهورت را شنیدم عنقریب است

ولی قدری برای من عجیب است

زبس که دیر کردی در ظهورت

مرا قدری بعید از این قریب است

نمی گویم بیا! اما بدان که

دلی ایلی برایت بی شکیب است

تمام لحظه هایم بی حضورت

پرا از عَجّلِ " پراز " اَمَّن یجیب " است

بیا ای ناخدای با خدایان

بیا دیگر زمانه نانجیب است

نه این تعیین نکلیف است، اما

بیا دلهای ما حسرت نصیب است

به هر حال ای تو غایب،‌ای تو حاضر

که یاد تو شفا، نامت طبیب است

گمان دارم تو روزی خواهی آمد

که کوچه،خانه،پرازبوی سیب است